98 1541 100 1 tabes /ˈteɪbiːz/ /ˈteɪbiːz/(پزشکی)، ناپروری، نزاری (در اثر بیماری)، لاغری زیاد، ضعف زیاد، تب دق معنی عبارات مرتبط با tabes به فارسی tabes dorsalis(پزشکی - معمولا در اثر سفلیس - بیماری دستگاه عصبی همراه با اختلال در واکنش ها و احساس) پشت نزاری، استحاله پستی dorsal tabesسل مغز تیره، سل نخاع | tabes dorsalis | tabescence | tabescent | tabetic | tabitha | معنی کلمه tabes به انگلیسی tabes• gradual wasting away, progressive emaciation tabes را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها علی رستمی > valence Ashegh > open a account ب. الف. بزرگمهر > ژئومورفولوژی پرسپولیس > فی امان الله Mozhdeh > Subscribed stock A.C.E > on the blink A.C.E > on the blink A.C.E > run one's eyes over نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته پارسا حیدری حمیدرضا دادگر_فریمانمحمدرضا ایوبی صانعFarhooddi darkestarرهگذرA.C.EDark Light فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته پرفروغ تحسین آمیز حسرت آمیز shet نیازموده مرساد گریسته اند قوی رایی