systematize

/ˈsɪstəmətaɪz//ˈsɪstəmətaɪz/

معنی: اسلوب دادن به، دارای روش یا قاعده کردن
معانی دیگر: منظم و مرتب کردن، روشمند کردن، بهسامان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: systematizes, systematizing, systematized
مشتقات: systematization (n.)
• : تعریف: to organize into or according to a system; cause to be ordered or systematic.
مشابه: digest, methodize, process, regulate

جمله های نمونه

1. We must try to systematize the way we do the accounts.
[ترجمه گوگل]ما باید سعی کنیم نحوه انجام حساب ها را سیستماتیک کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سعی کنیم که این روش را به صورت اصولی درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You need to systematize your approach to problem solving.
[ترجمه گوگل]شما باید رویکرد خود را برای حل مسئله سیستماتیک کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید رویکرد خود را به حل مساله تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do not overfeed, and systematize your feeding to save the lives of your fish.
[ترجمه گوگل]بیش از حد غذا ندهید، و تغذیه خود را سیستماتیک کنید تا جان ماهی های خود را نجات دهید
[ترجمه ترگمان]این کار را نکنید و برای صرفه جویی در زندگی ماهی خود، تغذیه خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One can not criticize the urge to systematize systematically.
[ترجمه گوگل]نمی توان از میل به نظام مندی به طور سیستماتیک انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]یک نفر نمی تواند به طور سیستماتیک از نیاز به systematize انتقاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The enemy is the mind's tendency to systematize, sew up experience, place a distance between itself and immediacy.
[ترجمه گوگل]دشمن تمایل ذهن به نظام‌سازی، دوختن تجربه، فاصله‌گذاری بین خود و بی‌واسطگی است
[ترجمه ترگمان]دشمن گرایش ذهن به systematize، دوختن تجربه، ایجاد فاصله بین خود و فوریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have to systematize our filing so it is easier to find correspondence.
[ترجمه گوگل]ما باید پرونده خود را سیستماتیک کنیم تا یافتن مکاتبات راحت تر باشد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، باید به بایگانی بایگانی سری بزنیم تا بتوانیم مکاتبات و مکاتبه را پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But it was up to the Chinese Communist Party and Mao to systematize that new perspective.
[ترجمه گوگل]اما این بر عهده حزب کمونیست چین و مائو بود که این دیدگاه جدید را نظام‌مند کنند
[ترجمه ترگمان]اما به حزب کمونیست چین و مایو رفته بود تا این دیدگاه جدید را به چالش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. College sports gymnastics has its own characteristics compared with setting-up exercise. To raise the level we should master its essence and systematize the arrangement and training.
[ترجمه گوگل]ژیمناستیک ورزشی کالج در مقایسه با تمرین آماده سازی ویژگی های خاص خود را دارد برای بالا بردن سطح باید بر ماهیت آن مسلط شد و ترتیب و آموزش را نظام مند کرد
[ترجمه ترگمان]ژیمناستیک ورزش های دانشگاهی دارای ویژگی های خاص خود در مقایسه با تمرینات ورزشی است برای بالا بردن سطح باید بر اساس آن مسلط شویم و نظم و ترتیب را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must priority to safety prevention, and never slackening, in order to standardize and systematize.
[ترجمه گوگل]ما باید برای استانداردسازی و نظام‌مندی، پیشگیری از ایمنی را در اولویت قرار دهیم و هرگز سست نشویم
[ترجمه ترگمان]ما باید اولویت پیش گیری از ایمنی را داشته باشیم و هرگز کاهش نداشته باشیم تا بتوانیم آن را استاندارد کنیم و systematize کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسلوب دادن به (فعل)
systematize

دارای روش یا قاعده کردن (فعل)
systematize

انگلیسی به انگلیسی

• arrange according to a system; become systematic (also systematise)

پیشنهاد کاربران

منظم کردن. سازمان دادن به. سامان بخشیدن به. اسلوب دادن به، دارای روش یا قاعده کردن. منظم و مرتب کردن، روشمند کردن، بهسامان کردن
مثال:
You need to systematize your approach to problem solving.
...
[مشاهده متن کامل]

شما نیاز دارید روش تان را در حل مشکلات منظم و روشمند کنید. / شما نیاز دارید به روش تان در حل مشکلات اسلوب بدهید.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : systematize
✅️ اسم ( noun ) : system / systematization
✅️ صفت ( adjective ) : systematic / systemic
✅️ قید ( adverb ) : systematically / systemically
سامان بخشیدن به
سازمان دادن به
نظم بخشیدن به
نظام دادن به
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )

بپرس