systematization

/ˌsɪstəmətaɪˈzeɪʃn̩//ˌsɪstəmətaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: طبقه بندی، ردهبندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری
معانی دیگر: رده بندی کردن، اسلوبی کردن، همست کاری

جمله های نمونه

1. Order and group conformity through bureaucratic systematization became the rule of the day; disobedience and open rebellion the rare exception.
[ترجمه گوگل]نظم و انطباق گروهی از طریق سیستم‌سازی بوروکراتیک به قاعده روز تبدیل شد نافرمانی و شورش آشکار استثنای نادر است
[ترجمه ترگمان]نظم و پیروی گروهی از طریق سیستم بروکراتیک، قاعده روز را به خود گرفت؛ نافرمانی و شورش علنی یک استثنا نادر را
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Codification is the highest form of legal systematization.
[ترجمه گوگل]کدنویسی بالاترین شکل نظام‌بندی حقوقی است
[ترجمه ترگمان]Codification بالاترین فرم از رده بندی قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are characterized with systematization and generalization, which result from their semantic association and their formative analogy.
[ترجمه گوگل]آنها با نظام‌مندی و تعمیم مشخص می‌شوند که از تداعی معنایی و قیاس تکوینی آنها ناشی می‌شود
[ترجمه ترگمان]آن ها با رده بندی و تعمیم، که ناشی از ارتباط معنایی آن ها و قیاس سازنده آن ها است، مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Logistics information system realizes the systematization and integration of enterprise logistics management through integration of logistics supply chain and information.
[ترجمه گوگل]سیستم اطلاعات لجستیک سیستم سازی و یکپارچه سازی مدیریت لجستیک سازمانی را از طریق یکپارچه سازی زنجیره تامین لجستیک و اطلاعات محقق می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم اطلاعات لجستیک از طریق یکپارچه سازی زنجیره تامین تدارکات و اطلاعات، سیستم و یکپارچه سازی مدیریت تدارکات شرکت را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The backside that grows naturally, the systematization that is manpower resource management and optimize.
[ترجمه گوگل]پشتی که به طور طبیعی رشد می کند، سیستم سازی که مدیریت منابع نیروی انسانی و بهینه سازی است
[ترجمه ترگمان]پشت آن به طور طبیعی رشد می کند، systematization که مدیریت منابع نیروی انسانی و بهینه سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thus, the systematization of ideological education has become the most pressing matter of the moment.
[ترجمه گوگل]بنابراین، نظام مند کردن آموزش ایدئولوژیک به مهم ترین موضوع در حال حاضر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]از این رو، رده بندی آموزش ایدئولوژیک مهم ترین موضوع این لحظه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Standardization, systematization and commitment to innovation are Witon's fundamental management guidelines.
[ترجمه گوگل]استانداردسازی، نظام‌بندی و تعهد به نوآوری، دستورالعمل‌های مدیریتی بنیادی ویتون هستند
[ترجمه ترگمان]استانداردسازی، طبقه و تعهد به نوآوری دستورالعمل های مدیریت بنیادی Witon هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nowadays, systematization is the concrete carrier of administrative style construction.
[ترجمه گوگل]امروزه سیستم سازی حامل ملموس ساخت سبک اداری است
[ترجمه ترگمان]این روزها، رده بندی یک حامل بتون از ساخت وساز سبک اداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The numerical simulation has the advantage of systematization and flexibility, but the results must be verified through physical tests before they are used as instructions for real fabrications.
[ترجمه گوگل]شبیه‌سازی عددی مزیت سیستم‌سازی و انعطاف‌پذیری را دارد، اما نتایج باید قبل از استفاده به عنوان دستورالعمل برای ساخت‌های واقعی، از طریق آزمایش‌های فیزیکی تأیید شوند
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی عددی مزیت of و انعطاف پذیری را دارد، اما نتایج باید از طریق آزمون های فیزیکی قبل از اینکه به عنوان دستورالعمل برای fabrications واقعی استفاده شوند، تایید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Speeds up the advancement agricultural technology service systematization, the exploration establishment agricultural technology service benignity operational mechanism.
[ترجمه گوگل]سیستم‌سازی خدمات پیشرفته فناوری کشاورزی را سرعت می‌بخشد، مکانیسم عملیاتی خدمات خوش‌خیم خدمات فناوری کشاورزی تاسیس اکتشاف
[ترجمه ترگمان]پیشرفت و پیشرفت سیستم خدمات فن آوری کشاورزی، اکتشاف و ایجاد مکانیزم اجرایی فن آوری کشاورزی، benignity benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity، benignity
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Should abide by the principle of scientific sex, systematization and maneuverability.
[ترجمه گوگل]باید از اصل جنسیت علمی، نظام مندی و مانور پذیری پیروی کرد
[ترجمه ترگمان]باید به اصل رابطه جنسی، systematization و maneuverability پایبند باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusion Be propitious to achieve standardization and systematization nursing cost management.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری برای دستیابی به استانداردسازی و نظام مندسازی مدیریت هزینه پرستاری مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری برای دستیابی به استانداردسازی و مدیریت هزینه پرستاری از سیستم مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Additional, even if is open documentation, also dispute systematization, and change at will.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، حتی اگر اسناد باز باشد، همچنین سیستم‌سازی را مورد مناقشه قرار داده و به میل خود تغییر دهید
[ترجمه ترگمان]اضافی، حتی اگر مستندسازی باز باشد، همچنین رده بندی را مورد اختلاف قرار داده و در آن تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Does patellar articulatory place smash the how undertakes systematization rehabilitation of sexual fracture trains?
[ترجمه گوگل]آیا محل مفصلی کشکک نحوه انجام بازتوانی سیستماتیک قطارهای شکستگی جنسی را از بین می برد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این مکان به طور قطع عضو نیروی دریایی و بازسازی قطارهای زیرزمینی را خرد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Systematization: This course system includes teaching plan, courseware, question bank and casebook which are compatible with the outline and teaching materials.
[ترجمه گوگل]سیستم سازی: این سیستم درسی شامل طرح آموزشی، برنامه درسی، بانک سوالات و دفترچه موردی است که با طرح کلی و مطالب آموزشی سازگار است
[ترجمه ترگمان]Systematization: این سیستم آموزشی شامل طرح آموزشی، courseware، بانک سوال و casebook است که با طرح کلی و مطالب آموزشی سازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

رده بندی کردن (اسم)
systematization

اسلوبی کردن (اسم)
systematization

همست کاری (اسم)
systematization

تخصصی

[نساجی] سیستمی کردن - نظام بندی

انگلیسی به انگلیسی

• act of systematizing, act of arranging according to a system

پیشنهاد کاربران

نظام مندسازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : systematize
✅️ اسم ( noun ) : system / systematization
✅️ صفت ( adjective ) : systematic / systemic
✅️ قید ( adverb ) : systematically / systemically
نظام سازی
سیستم بندی
systematization ( عمومی )
واژه مصوب: سامانش
تعریف: فرایند سامانه ای کردن

بپرس