systematically

/ˌsɪstəˈmætɪkli//ˌsɪstəˈmætɪkli/

معنی: مرتبا
معانی دیگر: با روش معین، از روی یک اسلوب معین، ازروی قاعده

جمله های نمونه

1. he ordered all the laws to be codified systematically
او دستور داد که کلیه ی قوانین را به صورت مجموعه ای تنظیم کنند.

2. The manuscripts have never been systematically catalogued.
[ترجمه گوگل]نسخه های خطی هرگز به طور سیستماتیک فهرست نویسی نشده اند
[ترجمه ترگمان]این دست نوشته ها هرگز به صورت سیستماتیک تهیه نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This government has systematically run down public services since it took office.
[ترجمه گوگل]این دولت از زمان روی کار آمدن خود به طور سیستماتیک خدمات عمومی را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]این دولت از زمانی که اداره را به دست گرفت بطور سیستماتیک از خدمات عمومی استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you arrange your picture too systematically the results can look very mannered and artificial.
[ترجمه گوگل]اگر تصویر خود را بیش از حد سیستماتیک مرتب کنید، نتایج می توانند بسیار شیک و مصنوعی به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]اگر تصویر خود را بیش از حد به طور سیستماتیک تنظیم کنید، نتایج می توانند بسیار مودب و مصنوعی به نظر برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She began applying systematically to colleges.
[ترجمه گوگل]او شروع به درخواست سیستماتیک برای کالج ها کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به استفاده منظم از کالج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The army has systematically violated human rights.
[ترجمه گوگل]ارتش به طور سیستماتیک حقوق بشر را نقض کرده است
[ترجمه ترگمان]ارتش به طور سیستماتیک حقوق بشر را نقض کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The information was systematically recorded and analysed.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به صورت سیستماتیک ثبت و تجزیه و تحلیل شد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به صورت سیستماتیک ثبت و تحلیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rainforest is being systematically destroyed.
[ترجمه رحمانی] جنگل بارانی به طور سیستماتیک تخریب می شود.
|
[ترجمه گوگل]جنگل های بارانی به طور سیستماتیک در حال نابودی است
[ترجمه ترگمان]جنگل های بارانی به طور سیستماتیک ویران شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One day a week her mother systematically cleaned and aired each room.
[ترجمه گوگل]یک روز در هفته مادرش به طور سیستماتیک هر اتاق را تمیز و تهویه می کرد
[ترجمه ترگمان]یک روز یک روز مادرش به طور سیستماتیک تمیز شد و هر کدام از اتاق ها را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Government were accused of having systematically distorted the protesters'case.
[ترجمه گوگل]دولت متهم به تحریف سیستماتیک پرونده معترضان شد
[ترجمه ترگمان]دولت به داشتن سیستماتیک از پرونده معترضان متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wish they'd organize themselves more systematically.
[ترجمه گوگل]ای کاش آنها خود را منظم تر سازماندهی می کردند
[ترجمه ترگمان]من آرزو می کنم آن ها خودشان را به طور منظم سازماندهی کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He systematically abused his body with heroin and cocaine.
[ترجمه گوگل]او به طور سیستماتیک بدن خود را با هروئین و کوکائین مصرف می کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور سیستماتیک از بدنش با هروئین و کوکائین استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This dual process of introduction is systematically countered by a dual process of elimination.
[ترجمه گوگل]این فرآیند دوگانه معرفی به طور سیستماتیک توسط یک فرآیند دوگانه حذف مقابله می شود
[ترجمه ترگمان]این فرآیند دوگانه معرفی به طور سیستماتیک با فرآیند دوگانه حذف مواجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only once the real meaning has been systematically emptied out of commodities does advertising then refill this void with its own symbols.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که معنای واقعی به طور سیستماتیک از کالاها خالی شد، تبلیغات این خلأ را با نمادهای خاص خود پر می کند
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که معنای واقعی بطور سیستماتیک خالی شده است از کالا تبلیغ می کند و سپس این خلا را با نمادهای خود پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرتبا (قید)
systematically

تخصصی

[نساجی] سیسماتیکی - با روش معین - به طور اصولی

انگلیسی به انگلیسی

• methodically, in a systematic fashion

پیشنهاد کاربران

به شکل اصولی و صحیح
در روش تحقیق: نظام مند،
به شکل یا اسلوب مشخص، رویه معین
الگو - وار
الگودار
اصولی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : systematize
✅️ اسم ( noun ) : system / systematization
✅️ صفت ( adjective ) : systematic / systemic
✅️ قید ( adverb ) : systematically / systemically
systematically ( adv ) = با قاعده ای مشخص، به طور سازمان یافته، به طور نظام مند، به طور هدفمند، روشمندانه، به طور سیستماتیک، با روش معین
examples:
1 - The organization was accused of systematically deleting incriminating files.
...
[مشاهده متن کامل]

این سازمان به حذف سازمان یافته پرونده های مجرمانه متهم شد.
2 - They aim to systematically tackle the root causes of the disease.
هدف آنها مقابله به طور هدفمند با دلایل اصلی بیماری است.
3 - They have begun systematically attacking groups they believe to be sympathetic to their enemy.
آنها حمله به طور هدفمند به گروههایی را آغاز کرده اند که معتقدند با دشمن خود همدل هستند.
4 - The company systematically paid men higher salaries than women.
این شرکت به طور سازمان یافته حقوق بیشتری را نسبت به زنان به مردان می پرداخت.
مترادف: methodically

قاعده مند
مدام
به گونه ی سامان مند
به صورتی نظام یافته، مرتب و منظم
به طور سازمان یافته
به شکل هدفمند
مرتبا
به شکلی نظام مند ، به صورت قااعده مند
منظم
به طور منظم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس