system wide

پیشنهاد کاربران

- - -
### 🔸 معادل فارسی
فراگیر – همه جانبه – سرتاسری
در زبان استعاری:
وقتی یک مشکل یا پدیده از یک نقطه شروع می شه و بعد کل ساختار رو درگیر می کنه
- - -
### 🔸 تعریف ها
...
[مشاهده متن کامل]

1. **فنی/سازمانی – درگیر شدن کل سیستم یا ساختار**
اشاره به حالتی که یک تغییر، خطا، یا پدیده نه فقط بخشی، بلکه کل سیستم را تحت تأثیر قرار می دهد
مثال: *The update caused a system - wide crash across all servers. *
به روزرسانی باعث اختلال سرتاسری در همه سرورها شد.
2. **استعاری – گسترش بحران یا فساد به کل ساختار**
در زبان استعاری، برای توصیف پدیده هایی مثل فساد، بحران، یا اختلال که ابتدا محدودند ولی بعد کل سازمان یا جامعه را درگیر می کنند
مثال: *The corruption spread like sepsis—silent at first, then system - wide. *
فساد مثل سپسیس پخش شد—اول بی صدا، بعد همه گیر.
3. **فرهنگی/اجتماعی – تأثیر فراگیر بر نهادها یا روابط**
اشاره به تأثیرات گسترده ای که از یک نقطه شروع می شوند و به کل ساختار اجتماعی یا فرهنگی نفوذ می کنند
مثال: *Distrust became system - wide, affecting every level of leadership. *
بی اعتمادی فراگیر شد و همه سطوح رهبری را تحت تأثیر قرار داد.
- - -
### 🔸 مترادف ها
across the board – organization - wide – pervasive – all - encompassing – widespread – structural

تمام سیستم
نظام یافته، نظام گستر،
در سطح سیستم
در کل سیستم
در گستره سیستم
در طول سیستم