synecdoche

/sɪˈnekdəkiː//sɪˈnekdəkɪ/

معنی: ذکر جزء واراده کل، هم دریافت
معانی دیگر: (معانی بیان - ذکر بخشی از هر چیز به جای کل آن مثلا گفتن bread به جای food دراین جمله: امروز هم خوراک روزانه ی ما را برسان give us today our daily bread یا گفتن fifty sails به جای fifty ships) بخش گویی، سینکدوکی، بدیع ذکر جزء واراده کل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: synecdochic (adj.), synecdochically (adv.)
• : تعریف: a figure of speech in which one term is used representatively for another by substituting a part for the whole or the specific for the general, or the reverse of these, such as "wheels" for "car" or "the police" for "a policeman".

جمله های نمونه

1. Even Frederick Douglass's Paper enacted this synecdoche.
[ترجمه گوگل]حتي مقاله فردريک داگلاس نيز اين سينکدوچ را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]حتی مقاله فردریک داگلاس این synecdoche را اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simile, metaphor, metonymy and synecdoche have the same characteristic that is metaphoric use.
[ترجمه گوگل]تشبیه، استعاره، کنایه و سینکدوخ همان ویژگی استعاره را دارند
[ترجمه ترگمان]simile، استعاره، metonymy و synecdoche دارای ویژگی یک سان هستند که مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tropes are chiefly of four kinds, metaphor, metonymy, synecdoche, and irony.
[ترجمه گوگل]تروپ ها عمدتاً چهار قسم هستند، استعاره، کنایه، کنایه و کنایه
[ترجمه ترگمان]tropes بیش از چهار نوع استعاره و استعاره و metonymy و irony هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tropes include metaphor, simile, metonymy, synecdoche, etc.
[ترجمه گوگل]تروپ ها شامل استعاره، تشبیه، کنایه، سینکدوخ و غیره است
[ترجمه ترگمان]tropes شامل استعاره، simile، metonymy، synecdoche و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cognition of synecdoche is a process"from vagueness to clarity", and its cognitive function is mainly embodied in its"flank expression".
[ترجمه گوگل]شناخت synecdoche فرآیندی است «از ابهام به وضوح» و عملکرد شناختی آن عمدتاً در «بیان جانبی» آن تجسم یافته است
[ترجمه ترگمان]شناخت of یک فرآیند \"از ابهام تا وضوح\" است، و عملکرد شناختی آن عمدتا در \"عبارت جناح\" آن گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Synecdoche is a figure of speech in English, it has many uses, one of which is through association and analogy in order to replace the whole part.
[ترجمه گوگل]Synecdoche یک شکل گفتاری در زبان انگلیسی است که کاربردهای زیادی دارد که یکی از آنها از طریق تداعی و قیاس به منظور جایگزینی کل قسمت است
[ترجمه ترگمان]Synecdoche یک شکل از سخنرانی در زبان انگلیسی است که کاربردهای زیادی دارد، که یکی از آن ها از طریق ارتباط و قیاس به منظور جایگزین کردن کل بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Metonymy and synecdoche are rhetoric plot often used in English and there are some differences between them but also some affiliation between them.
[ترجمه گوگل]متونیمی و سینکدوخه طرح بلاغی هستند که اغلب در زبان انگلیسی استفاده می شود و تفاوت هایی بین آنها وجود دارد اما همچنین وابستگی هایی بین آنها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Metonymy و synecdoche غالبا در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار می گیرند و تفاوت هایی بین آن ها وجود دارد، اما وابستگی بین آن ها نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper discusses the relation between metonymy and synecdoche in the first part.
[ترجمه گوگل]این مقاله در بخش اول به بررسی رابطه میان کنایه و سینکدوخ می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله رابطه بین metonymy و synecdoche را در بخش اول مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Synecdoche is a figure of speech in which a part is used for a whole, or vice verse.
[ترجمه گوگل]Synecdoche شکلی از گفتار است که در آن یک جزء برای یک کل یا یک آیه به کار می رود
[ترجمه ترگمان]Synecdoche یک شکل گفتاری است که در آن یک بخش برای یک مجموعه کامل یا عیب استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This feature, known as synecdoche, is common in the known pictographic languages.
[ترجمه گوگل]این ویژگی که به عنوان synecdoche شناخته می شود، در زبان های تصویری شناخته شده رایج است
[ترجمه ترگمان]این ویژگی، که به نام synecdoche شناخته می شود، در زبان های pictographic معروف رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Synecdoche, New YorkPhilip Seymour Hoffman plays a theatre director in Charlie Kaufman's metaphysical comedy.
[ترجمه گوگل]Synecdoche، نیویورک فیلیپ سیمور هافمن در نقش یک کارگردان تئاتر در کمدی متافیزیکی چارلی کافمن بازی می کند
[ترجمه ترگمان]Synecdoche، نیو YorkPhilip Seymour، نقش کارگردان تئاتر در کمدی متافیزیکی چارلی کافمن را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Comparison, simile and synecdoche are used.
[ترجمه گوگل]از مقایسه، تشبیه و سینکدوخ استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مقایسه، تشبیه و synecdoche استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rhetoric effects of synecdoche can be found in two aspects: vividness and economy, which are often well combined in synecdoche.
[ترجمه گوگل]اثرات بلاغی synecdoche را می توان در دو جنبه یافت: زنده بودن و صرفه جویی، که اغلب به خوبی در synecdoche ترکیب می شوند
[ترجمه ترگمان]اثرات rhetoric of را می توان در دو بعد یافت: شفافیت و اقتصاد، که اغلب به خوبی در synecdoche ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hamlet's story told through "Aeneas' tale to Dido" in this scene is a synecdoche of Hamlet, the play.
[ترجمه گوگل]داستان هملت که از طریق «قصه آئنیاس برای دیدو» در این صحنه روایت می‌شود، تلفیقی از هملت، نمایشنامه است
[ترجمه ترگمان]داستان هملت به through می گوید که \"داستان آینیاس تا Dido\" در این صحنه a از هملت و نمایشنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذکر جزء و اراده کل (اسم)
synecdoche

هم دریافت (اسم)
synecdoche

انگلیسی به انگلیسی

• figure of speech in which a part is used to represent the whole or the whole for the part (i.e. "wheels" for "car")

پیشنهاد کاربران

A figure of speech in which a part is substituted for the whole. An example: “Lend me a hand. ”
In the example "Lend me a hand, " the word "hand" is used to represent the entire person. The speaker is not literally asking for just a hand, but rather for the whole person's help. This is an example of synecdoche because a part ( the hand ) is being used to refer to the whole ( the person )
...
[مشاهده متن کامل]

این واژ، ه بسته به متن، هم میتواند" مَجاز به علاقۀ کلیه" ترجمه شود هم "مَجاز به علاقۀ جزئیه". کافی است به دسته بندی های اصطلاح مَجاز در کتابهای ادبی نگاه کنید و سپس آن را با تعریف انگلیسی واژه مقایسه کنید
synecdoche ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مجاز جزءوکل
تعریف: نوعی مجاز که در آن عبارتِ دال بر جزء یک پدیده بر کل آن دلالت می کند و برعکس
مجاز مرسل از نوع جزء به کل
مجاز جز به کل
مجاز مرسل

بپرس