syndrome

/ˈsɪndroʊm//ˈsɪndrəʊm/

معنی: علائم مشخصه مرض، همرفت، مجموعه علامی بدنی وذنی مرض
معانی دیگر: نشانه، علامت، دال، (تعدادی نشانه که باهم بروز می کنند و از بیماری خاصی خبر می دهند) نشانگان، سندرم، طب مجموعه علائم بدنی وذهنی مر­، علائم مشخصه مر­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a group or pattern of symptoms that together are indicative of a particular disease, disorder, or condition.

(2) تعریف: a distinctive pattern, as of behavior, population distribution, or the like.

جمله های نمونه

1. bribery is a syndrome of deep social inequalities
رشوه خواری نشانه ی نابرابری های ژرف اجتماعی است.

2. About 70% of women suffer from premenstrual syndrome.
[ترجمه گوگل]حدود 70 درصد زنان از سندرم پیش از قاعدگی رنج می برند
[ترجمه ترگمان]حدود ۷۰ درصد از زنان از سندرم premenstrual رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This phenomenon has become known as the "Californian syndrome".
[ترجمه گوگل]این پدیده به "سندرم کالیفرنیا" معروف شده است
[ترجمه ترگمان]این پدیده به عنوان \"سندرم کالیفرنیا\" شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The proper name for Matthew's condition is hyperkinetic syndrome.
[ترجمه گوگل]نام مناسب بیماری متیو سندرم هیپرکینتیک است
[ترجمه ترگمان]اسم مناسب \"متیو\" سندرم hyperkinetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lemon juice can help to prevent economy-class syndrome by improving blood circulation.
[ترجمه گوگل]آب لیمو می تواند با بهبود گردش خون به پیشگیری از سندرم کلاس اقتصادی کمک کند
[ترجمه ترگمان]عصاره لیمو می تواند به جلوگیری از سندروم طبقه اقتصاد با بهبود گردش خون کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This syndrome is associated with frequent coughing.
[ترجمه گوگل]این سندرم با سرفه های مکرر همراه است
[ترجمه ترگمان]این سندروم با سرفه های مداوم همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many women suffer from premenstrual tension / syndrome, causing headaches and depression.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان از تنش / سندرم پیش از قاعدگی رنج می برند که باعث سردرد و افسردگی می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان از تنش و سندروم premenstrual رنج می برند و باعث سردرد و افسردگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's a classic case of the bored-housewife syndrome - she's got nothing to do all day except drink and go shopping.
[ترجمه گوگل]این یک مورد کلاسیک از سندرم بی حوصله-خانه دار است - او در تمام روز کاری جز نوشیدن و خرید کردن ندارد
[ترجمه ترگمان]این یک مورد کلاسیک در سندرم bored است - او تمام روز کاری برای انجام دادن ندارد جز نوشیدن و رفتن به خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. AIDS is an acronym for "Acquired Immune Deficiency Syndrome".
[ترجمه گوگل]ایدز مخفف «سندرم نقص ایمنی اکتسابی» است
[ترجمه ترگمان]ایدز مخفف نام \"سندروم نقص نقص اکتسابی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Half of all fetuses with the syndrome have a congenital heart defect.
[ترجمه گوگل]نیمی از جنین های مبتلا به این سندرم دارای نقص مادرزادی قلبی هستند
[ترجمه ترگمان]نصف جنین با سندروم مادرزادی قلبی مادرزادی دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Air conditioning can contribute to sick building syndrome.
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع می تواند به سندرم ساختمان بیمار کمک کند
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا می تواند به سندروم ساختمان بیمار کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a bit like the exam syndrome where you write down everything you know regardless of what has been asked.
[ترجمه گوگل]این کمی شبیه به سندرم امتحان است که در آن شما هر آنچه را که می‌دانید بدون توجه به آنچه پرسیده شده است، یادداشت می‌کنید
[ترجمه ترگمان]کمی شبیه به سندروم exam است که در آن همه چیزهایی را که می دانید صرف نظر از چیزی که پرسیده می شود، یادداشت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Irritable bowel syndrome seems to affect more women than men.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سندرم روده تحریک پذیر زنان را بیشتر از مردان تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سندروم روده تحریک پذیر نسبت به مردان بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She also suffered from Parkinson's Disease, irritable bowel syndrome and had suffered a slight stroke.
[ترجمه گوگل]او همچنین از بیماری پارکینسون، سندرم روده تحریک پذیر رنج می برد و یک سکته مغزی خفیف نیز متحمل شده بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین از بیماری پارکینسون، سندروم روده تحریک پذیر رنج برد و دچار سکته خفیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علائم مشخصه مرض (اسم)
syndrome

همرفت (اسم)
syndrome

مجموعه علامی بدنی وذنی مرض (اسم)
syndrome

تخصصی

[علوم دامی] نشانگان ؛ ترکیبی از نشانه ها و علایمی که یک بیماری یا اختلال خاص را مشخص می کند .

انگلیسی به انگلیسی

• particular group of symptoms that appear together and characterize a particular disease or disorder (medicine)
a syndrome is a medical condition that is characterized by a particular group of symptoms.
you also use syndrome to refer to an undesirable condition that is characterized by a particular type of activity or behaviour.

پیشنهاد کاربران

نشانگان.
در اینجا مناسب است به تفاوت symptom وsyndrome اشاره شود. :
یک نشانه ( سمپتوم ) ویژگی جسمی یا روانی واحد است که نشانگر یک بیماری است ، در حالی که سندرم ( نشانگان ) گروهی از نشانه ها است که در مجموع نشان دهنده یک بیماری است.
...
[مشاهده متن کامل]

نشانه اغلب شاخص های اولیه یک بیماری است که تظاهرات مفرد مانند تب است. با این حال، نشانگان ( سندرم ) مجموعه ای از نشانه ها را شامل می شوند ، و شناخت آنها اغلب به تخصص پزشکی نیاز دارد تا از بهم بستگی آنها این علائم را درک کند.
شناسایی نشانه برای نگرانی های اولیه سلامتی مانند سرفه یا خستگی بسیار مهم است. نشانگان، مانند سندرم داون ، از طریق دسته نشانه ها و علائم تشخیص داده می شوند و یک الگوی قابل تشخیص را تشکیل می دهند.
یک نشانه می تواند به طور مستقل وجود داشته باشد و ممکن است نشانگر وضعیت شدید مانند عطسه نباشد. با این حال ، نشانگان به دلیل ماهیت نشان های متعدد آن ، اغلب به یک مسئله سلامت پیچیده تر اشاره دارد که نیاز به درمان جامع دارد.

Respiratory syndrome علائم تنفسی
( در ادبیات ) تب، بیماری، مرض، کژتابی
توهم
syndrome ( پزشکی )
واژه مصوب: نشانگان
تعریف: آمیزه‏ای از علائم و نشانه‏ها که حاکی از اختلالی خاص باشد
یک سری علایم و نشانه های پزشکی ( از نوعی بیماری )
( که با هم در ارتباط هستن و تاثیر متقابل دارند و معمولا مربوط به یک بیماری خاص هستند یا نشان از یک بیماری یا نارسایی به خصوص هستند. )
A syndrome is a set of medical signs and symptoms which are correlated with each other and often associated with a particular disease or disorder
...
[مشاهده متن کامل]

A set of concurrent things ( such as emotions or actions ) that usually form an identifiable pattern

عوارض
نشانگان ( ترجمه ویکی پدیا )
عوارض
علایم
نشانه
عادیه!
مجموعه ای از رویداد ها و شرایط و یا نوعی رفتار که نشان دهنده وجودیک مشکل است

بپرس