syncopate

/ˈsɪŋkəˌpet//ˈsɪŋkəpeɪt/

معنی: غش کردن، مخفف کردن، هم برش کردن، از میان کوتاه کردن، غشی شدن، حالت غش یا سنکوپ پیدا کردن
معانی دیگر: (با حذف واکه ی میانی، واژه را) کوتاه کردن، میان وا کبری کردن (مثلا bewild'ring به جای bewildering)، واکبری کردن (مثلا policeman را pliceman تلفظ کردن)، میان وا کبری کردن (مثلا bewildring به جای bewildering)

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: syncopates, syncopating, syncopated
مشتقات: syncopator (n.)
(1) تعریف: in music, to make (a rhythm) more complex as by accenting beats that are not normally accented or employing rests where accented beats would be expected.

- Cole Porter's tunes were catchy not only because of their witty lyrics but because of the way he syncopated their rhythms.
[ترجمه گوگل] آهنگ‌های کول پورتر نه تنها به خاطر اشعار شوخ‌آمیزشان، بلکه به‌خاطر روشی که ریتم‌های آن‌ها را هم‌خوانی می‌کرد، جذاب بود
[ترجمه ترگمان] آهنگ های کول نه تنها به خاطر متن witty جذاب بودند بلکه به خاطر سبک موسیقی آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to contract (a word) by omitting syllables or sounds from the middle.

جمله های نمونه

1. Some spirituals are based on syncopated rhythms.
[ترجمه گوگل]برخی از معنویات مبتنی بر ریتم های همزمان هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از spirituals بر روی ریتم های syncopated قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They published several of my novels which were syncopated by them.
[ترجمه گوگل]آنها چندین رمان من را منتشر کردند که توسط خودشان همخوانی شده بود
[ترجمه ترگمان]چند تا از رمان های من را منتشر کردند که در کنار آن ها نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The song have a syncopate rhythm in the jazz version.
[ترجمه گوگل]آهنگ در نسخه جاز دارای ریتم سنکوپات است
[ترجمه ترگمان]این ترانه دارای آهنگ syncopate در سبک جاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The song has a syncopated rhythm in the jazz version.
[ترجمه گوگل]این آهنگ در نسخه جاز دارای ریتمی همزمان است
[ترجمه ترگمان]آهنگ در سبک جاز ریتم syncopated دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Something in the syncopated rhythmic movement of their two stroking hands stopped him though.
[ترجمه گوگل]هر چند چیزی در حرکات موزون همزمان دو دست نوازش آنها او را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، چیزی در جنبش موزون دو دست او را متوقف ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The next example is the catchy syncopated intro riff taken from the single Teaser.
[ترجمه گوگل]مثال بعدی ریف مقدماتی جذاب و جذاب است که از تک تیزر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]مثال بعدی is catchy intro است که از تک teaser گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rich syncopated sound, cool, playful.
[ترجمه گوگل]صدای همگام غنی، خنک، بازیگوش
[ترجمه ترگمان]ریچ syncopated، خونسرد، سرزنده و بازیگوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When one inhales, one should syncopate their breath of life with both physical and nonphysical counterparts breathing together in divine timing.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی نفس می کشد، باید نفس زندگی خود را با همتایان فیزیکی و غیرفیزیکی که در زمان الهی با هم تنفس می کنند، هماهنگ کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک سیگار استشمام می شود، فرد باید نفس خود را از زندگی با همتایان فیزیکی و both که در زمان الهی با هم تنفس می کنند، حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now let us syncopate the rhythm of the movement of our molecules and energy field to the rotation of the molecules of earth.
[ترجمه گوگل]حال اجازه دهید ریتم حرکت مولکول ها و میدان انرژی خود را با چرخش مولکول های زمین هماهنگ کنیم
[ترجمه ترگمان]حال اجازه دهید آهنگ حرکت مولکول ها و میدان انرژی ما را به چرخش مولکول زمین تبدیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dolphins and whales often syncopate our swimming with a rhythm of in-breath and out-breath as a pod.
[ترجمه گوگل]دلفین ها و نهنگ ها اغلب شنای ما را با ریتم دم و بازدم به صورت غلاف هماهنگ می کنند
[ترجمه ترگمان]دلفین ها و وال ها اغلب شنا کردن ما را با ریتم تنفس و خارج شدن از نفس به عنوان یک سفینه در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Learning to synthesize and syncopate with the dream of the great central sun is necessary to move into harmony in preparation for entry.
[ترجمه گوگل]یادگیری سنتز و هماهنگی با رویای خورشید بزرگ مرکزی برای حرکت به سمت هماهنگی در آمادگی برای ورود ضروری است
[ترجمه ترگمان]یادگیری ترکیب و syncopate با رویای آفتاب مرکزی بزرگ، برای حرکت به هماهنگی در آماده سازی برای ورود، ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As you learn to syncopate the rotation of one's own molecules to the sounds of the crickets, one will come into divine timing.
[ترجمه گوگل]همانطور که یاد می گیرید چرخش مولکول های خود را با صدای جیرجیرک هماهنگ کنید، به زمان بندی الهی خواهید رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که یاد می گیرید چرخش مولکول های خود را به صدای جیرجیرک ها به پایان می رساند، یکی به زمان بندی الهی خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such dolphin-whale chakras also do not syncopate well for a balanced rotation of field.
[ترجمه گوگل]چنین چاکراهای دلفین و نهنگ برای چرخش میدانی متعادل به خوبی با هم هماهنگ نیستند
[ترجمه ترگمان]چنین chakras از دلفین ها نیز برای چرخش متعادل زمین به خوبی عمل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The city's manners were too fast, its rhythm too syncopated.
[ترجمه گوگل]آداب شهر خیلی سریع بود، ریتمش خیلی هماهنگ بود
[ترجمه ترگمان]رفتار شهر خیلی سریع بود، ریتم آن خیلی سریع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غش کردن (فعل)
faint, swoon, collapse, syncopate, fall into a fit

مخفف کردن (فعل)
contract, syncopate

هم برش کردن (فعل)
syncopate

از میان کوتاه کردن (فعل)
syncopate

غشی شدن (فعل)
syncopate

حالت غش یا سنکوپ پیدا کردن (فعل)
syncopate

انگلیسی به انگلیسی

• emphasize the beats or accents that are usually not accented (music); make a word shorter by omitting one or more syllables or letters in the middle (grammar)

پیشنهاد کاربران

بپرس