synchronously

جمله های نمونه

1. The dragonflies beat their two wings synchronously, but this makes for very considerable physiological complexities.
[ترجمه گوگل]سنجاقک ها به طور همزمان دو بال خود را می زنند، اما این باعث پیچیدگی های فیزیولوژیکی بسیار قابل توجهی می شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است dragonflies به طور همزمان دو بال خود را بزنند، اما این کار باعث ایجاد پیچیدگی های فیزیولوژیکی بسیار قابل توجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The strong suction motor can synchronously pump the water.
[ترجمه گوگل]موتور مکش قوی می تواند به طور همزمان آب را پمپ کند
[ترجمه ترگمان]موتور مکش قوی می تواند به طور همزمان آب را پمپ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Synchronously, some design advices about the beam - column joint and construction are put forward.
[ترجمه گوگل]به طور همزمان، برخی از توصیه های طراحی در مورد اتصال تیر - ستون و ساخت ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]Synchronously، برخی توصیه های طراحی در مورد اتصال و ساخت ستون پرتو به جلو ارائه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Meiotic division of microsporocyte develops synchronously in each microsporangium of an anther.
[ترجمه گوگل]تقسیم میوز میکروسپوروسیت به طور همزمان در هر میکروسپورانژیوم یک بساک ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]تقسیم meiotic در هر یک از بساک به طور همزمان رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both numbers may slide synchronously in opposite directions.
[ترجمه گوگل]هر دو عدد ممکن است به طور همزمان در جهات مخالف هم حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو عدد ممکن است بصورت همزمان در جهت مخالف حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These messages all behave synchronously and are required to be exposed via HTTP - POST only.
[ترجمه گوگل]این پیام ها همگی به صورت همزمان عمل می کنند و باید فقط از طریق HTTP - POST در معرض دید قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]این پیام ها به طور همزمان رفتار می کنند و لازم است تنها از طریق HTTP - پست در معرض قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because the two springs can synchronously link and untread the first and the second slide members, the electronic card which is inserted in an electronic card connector can be pushed out.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که دو فنر می توانند به طور همزمان اعضای لغزنده اول و دوم را به هم متصل کرده و آج گیر کنند، کارت الکترونیکی که در یک رابط کارت الکترونیکی قرار داده شده است را می توان به بیرون راند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این دو فنر می توانند به طور همزمان متصل شوند و اولین و دومین اعضای اسلاید، کارت الکترونیکی که در یک اتصال کارت الکترونیکی وارد می شوند را می توان از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unlike true interrupts, they occur synchronously with respect to program execution.
[ترجمه گوگل]بر خلاف وقفه های واقعی، آنها با توجه به اجرای برنامه به طور همزمان رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]برخلاف قطع اشتراک واقعی، آن ها بصورت همزمان با توجه به اجرای برنامه اتفاق می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The leverage of synchronously closing machine is important for multilayer hot-press in forestry industry because its closing precision directly affects products quality.
[ترجمه گوگل]اهرم دستگاه بست همزمان برای پرس داغ چندلایه در صنعت جنگلداری مهم است زیرا دقت بسته شدن آن به طور مستقیم بر کیفیت محصولات تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اهرم ماشین بستن بصورت همزمان برای فشار قوی چند لایه در صنعت جنگلداری از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که دقت بستن آن مستقیما بر کیفیت محصولات تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This includes reading messages synchronously or asynchronously.
[ترجمه گوگل]این شامل خواندن پیام ها به صورت همزمان یا ناهمزمان می شود
[ترجمه ترگمان]این شامل خواندن پیام ها به طور همزمان یا asynchronously است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this way they can share their feelings and start working through their sequence of reactions as synchronously as possible.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب آنها می توانند احساسات خود را به اشتراک بگذارند و شروع به کار در توالی واکنش های خود تا حد امکان همزمان کنند
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب آن ها می توانند احساسات خود را به اشتراک بگذارند و شروع به کار کردن از طریق توالی واکنش ها به صورت همزمان همزمان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The invention relates to a thread rolling machine device capable of automatically tapping two groups of bolts synchronously.
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به یک دستگاه ماشین نورد رزوه ای است که قادر است به طور خودکار دو گروه پیچ و مهره را همزمان بزند
[ترجمه ترگمان]اختراع مربوط به دستگاه ماشین rolling است که می تواند به طور خودکار دو گروه از پیچ ها را به طور خودکار به دو گروه وصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gets a value that indicates whether the asynchronous operation completed synchronously.
[ترجمه گوگل]مقداری دریافت می کند که نشان می دهد آیا عملیات ناهمزمان به طور همزمان انجام شده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]مقداری که نشان دهنده این است که آیا عملیات همزمان به طور همزمان کامل شده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Transferring data using DMA will occupy less CPU resource, synchronously obtain higher response speed of the system and higher copying speed.
[ترجمه گوگل]انتقال داده ها با استفاده از DMA منابع CPU کمتری را اشغال می کند، به طور همزمان سرعت پاسخ بالاتر سیستم و سرعت کپی بالاتر را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]انتقال داده با استفاده از DMA، منابع CPU کمتری را اشغال خواهد کرد، که بصورت همزمان سرعت پاسخ بالاتری از سیستم و سرعت نسخه برداری بالاتر را بدست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• simultaneously, coincidentally, concurrently, contemporaneously

پیشنهاد کاربران

بپرس