synchronised

جمله های نمونه

1. The timing of the gun was precisely synchronised with the turning of the plane's propeller.
[ترجمه گوگل]زمان بندی اسلحه دقیقاً با چرخش پروانه هواپیما هماهنگ بود
[ترجمه ترگمان]زمان بندی تفنگ دقیقا هماهنگ با چرخش پروانه هواپیما هماهنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A two-pronged helicopter attack with synchronised landings at both camps was considered the best option.
[ترجمه گوگل]حمله بالگرد دو طرفه با فرود همزمان در هر دو اردوگاه بهترین گزینه در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]حمله دو جانبه با فرود اضطراری در هر دو اردوگاه به عنوان بهترین گزینه در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such an immaculately synchronised performance between two figures seeks totally to control and condition our attention.
[ترجمه گوگل]چنین عملکردی بی‌نقص و هماهنگ بین دو چهره به دنبال کنترل و شرطی کردن توجه ما است
[ترجمه ترگمان]چنین اجرای immaculately بین دو شخصیت به دنبال کنترل کامل و شرایط توجه ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both are well positioned and the high-low well synchronised.
[ترجمه گوگل]هر دو به خوبی قرار گرفته اند و بالا و پایین به خوبی هماهنگ شده اند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها موقعیت خوبی دارند و وضعیت خوب و خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Far left is Andrea Holmes, world synchronised trampoline champion.
[ترجمه گوگل]در سمت چپ آندره آ هولمز، قهرمان ترامپولین همگام جهان قرار دارد
[ترجمه ترگمان]سمت چپ، آندریا هلمز، قهرمان synchronised
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Smoothly synchronised endocrine function, an intrinsic factor in determining youthfulness, is also notoriously liable to become unbalanced through stress.
[ترجمه گوگل]عملکرد غدد درون ریز به طور همسان، یک عامل ذاتی در تعیین جوانی، همچنین به طور مشهور در معرض استرس نامتعادل است
[ترجمه ترگمان]Smoothly (endocrine synchronised synchronised endocrine)، یک عامل ذاتی در تعیین youthfulness، به طور آشکاری ممکن است از طریق استرس، نامتعادل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Members of a Team or a Synchronised pair must wear uniform dress.
[ترجمه گوگل]اعضای یک تیم یا یک جفت همگام باید لباس یکنواخت بپوشند
[ترجمه ترگمان]اعضای یک تیم و یا یک زوج Synchronised باید لباس رسمی بپوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These included synchronised martial arts and men in spacesuits lowered into the stadium.
[ترجمه گوگل]اینها شامل هنرهای رزمی هماهنگ و مردانی با لباس فضایی در استادیوم بود
[ترجمه ترگمان]این شامل هنرهای رزمی و مردانی که در spacesuits به داخل ورزشگاه فرود امدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is done by synchronised jacks. The jacks are linked by control cables and controlled by one person from a control desk.
[ترجمه گوگل]این کار توسط جک های همگام انجام می شود جک ها توسط کابل های کنترل به هم متصل شده و توسط یک نفر از یک میز کنترل کنترل می شوند
[ترجمه ترگمان]این کار با روال معمول انجام می شود پروانه با کابل های کنترل مرتبط بوده و توسط یک نفر از یک میز کنترل کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All Fence Controllers around the fence line are synchronised for safety reasons and to meet the requirements of International Safety Standards.
[ترجمه گوگل]تمام کنترل کننده های حصار در اطراف خط نرده به دلایل ایمنی و مطابق با الزامات استانداردهای ایمنی بین المللی هماهنگ شده اند
[ترجمه ترگمان]تمامی کنترل کننده های حصار دار در اطراف خط حصار به دلایل ایمنی و برآورده کردن الزامات استانداردهای ایمنی بین المللی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I enjoy watching Synchronised Swimming. It's very strange.
[ترجمه گوگل]از تماشای شنای همزمان لذت می برم خیلی عجیب است
[ترجمه ترگمان]از تماشای شنا کردن در شنا لذت می برم خیلی عجیبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Evaluate the Synchronised performance as per Rule 2 3 and write down their marks deduction sheets.
[ترجمه گوگل]عملکرد Synchronized را طبق قانون 2 3 ارزیابی کنید و برگه های کسر امتیاز آنها را یادداشت کنید
[ترجمه ترگمان]عملکرد Synchronised را به عنوان هر قانون ۲ ارزیابی کنید و sheets را یادداشت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A conveyor process is the synchronised moving of an object along the segments.
[ترجمه گوگل]یک فرآیند نوار نقاله حرکت هماهنگ یک شی در امتداد قطعات است
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند انتقال، حرکت همزمان یک شی در امتداد بخش ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A competitor may only compete in one Synchronised pairing.
[ترجمه گوگل]یک رقیب فقط می تواند در یک جفت همگام شده رقابت کند
[ترجمه ترگمان]یک رقیب می تواند تنها در یک جفت جفت با هم رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Synchronised competitions will consist of Preliminaries and a Final as per Rule 1 etc.
[ترجمه گوگل]مسابقات همزمان شامل مسابقات مقدماتی و فینال طبق قانون 1 و غیره خواهد بود
[ترجمه ترگمان]رقابت های Synchronised شامل دوره مقدماتی و پایانی براساس قانون ۱ و غیره خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] منطبق

انگلیسی به انگلیسی

• set to the same time (of clocks); made to occur or operate simultaneously; operating simultaneously (also synchronized)

پیشنهاد کاربران

حرکات دسته جمعی موزون و هماهنگ در آب
هماهنگ
موازی
همزمان
همگام شده

بپرس