اسم ( noun )
مشتقات: symptomless (adj.)
مشتقات: symptomless (adj.)
• (1) تعریف: an indication or sign of something.
• مترادف: indication, indicator, mark, sign
• مترادف: indication, indicator, mark, sign
- His behavior shows the symptoms of loss.
[ترجمه محمد حسن] رفتار او از علامت های فقدان میباشد|
[ترجمه گوگل] رفتار او نشانه های از دست دادن را نشان می دهد[ترجمه ترگمان] رفتار او علایم از دست رفتن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an abnormal phenomenon caused by and indicating a disease or disorder.
• مترادف: indication, warning
• مترادف: indication, warning
- Fever is a symptom of many types of infections.
[ترجمه شان] تب، نشانه بروز بسیاری از اشکال بیماری های عفونی است.|
[ترجمه گوگل] تب یکی از علائم بسیاری از انواع عفونت ها است[ترجمه ترگمان] تب نشانه بسیاری از انواع بیماری ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید