symphonic

/ˌsɪmˈfɑːnɪk//sɪmˈfɒnɪk/

معنی: هم نوا، هم اهنگ، شبیه سمفونی
معانی دیگر: وابسته به سمفونی، سمفونیک، موزون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: symphonically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to a musical symphony, or to a symphony orchestra.

(2) تعریف: of or pertaining to harmonious sounds.

جمله های نمونه

1. In symphonic writing he is the master craftsman.
[ترجمه گوگل]او در نویسندگی سمفونیک استاد کار است
[ترجمه ترگمان]در نویسندگی سمفونیک، او استاد هنرمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The first movement is a conventional symphonic Allegro.
[ترجمه گوگل]موومان اول یک آلگرو سمفونیک مرسوم است
[ترجمه ترگمان]اولین حرکت یک Allegro سمفونیک معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is at home playing anything from symphonic masterworks to swing.
[ترجمه گوگل]او در خانه است و هر چیزی از شاهکارهای سمفونیک گرفته تا سوئینگ می نوازد
[ترجمه ترگمان]او در خانه است که از یک منظومه سمفونیک برای تاب خوردن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Korngold wrote the Symphonic Serenade while convalescing from a heart attack in 1950.
[ترجمه گوگل]کورنگولد در سال 1950 سرناد سمفونیک را هنگام نقاهت پس از سکته قلبی نوشت
[ترجمه ترگمان]Korngold در سال ۱۹۵۰ the سمفونیک را در حالی که convalescing را از یک حمله قلبی نجات داد، نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Symphonic Serenade for string orchestra, Op. 3
[ترجمه گوگل]سرناد سمفونیک برای ارکستر زهی، Op 3
[ترجمه ترگمان]سمفونیک Serenade برای ارکستر زهی، Op ۳
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, this is not a study of symphonic forms, and our sole purpose is to indicate the situation.
[ترجمه گوگل]با این حال، این مطالعه فرم های سمفونیک نیست و هدف ما تنها نشان دادن وضعیت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این یک مطالعه از شکل های سمفونیک نیست و تنها هدف ما این است که وضعیت را نشان دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His is the only post-war body of symphonic and chamber music to achieve genuine popularity.
[ترجمه گوگل]او تنها مجموعه موسیقی سمفونیک و مجلسی پس از جنگ است که به محبوبیت واقعی دست یافته است
[ترجمه ترگمان]او تنها جسم پس از جنگ سمفونیک و موسیقی مجلسی است که به محبوبیت حقیقی دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Symphonic concerts abound in the bigger cities.
[ترجمه گوگل]کنسرت های سمفونیک در شهرهای بزرگتر فراوان است
[ترجمه ترگمان]کنسرت های سمفونیک در شهرهای بزرگ به وفور یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The later drama music and symphonic music tend to take it as the symbol of landscapes, especially that of the scenes of the Alps.
[ترجمه گوگل]موسیقی درام و موسیقی سمفونیک متأخر تمایل دارند آن را به عنوان نماد مناظر، به ویژه صحنه های کوه های آلپ در نظر بگیرند
[ترجمه ترگمان]موسیقی بعدی نمایش و موسیقی سمفونیک به عنوان نماد چشم اندازها، به ویژه صحنه های کوهه ای آلپ، در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His works include operas, symphonic, choral and chamber music.
[ترجمه گوگل]آثار او شامل اپرا، سمفونیک، کرال و موسیقی مجلسی است
[ترجمه ترگمان]آثار او عبارتند از اپرا، سمفونیک، کر و موسیقی مجلسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Section V, listed a number of representative symphonic poem rhythm-based, such as "night riding" rhythm-based, "horn" type of rhythm-based.
[ترجمه گوگل]بخش پنجم، تعدادی از نماینده شعر سمفونیک بر اساس ریتم، مانند "شب سواری" ریتم مبتنی بر، "شاخ" نوع بر اساس ریتم ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]بخش پنجم، فهرستی از اعداد موسیقی سمفونیک ذکر شده را، مانند \"سواری شبانه\"، \"بوق\"، \"بوق\"، که بر پایه ریتم آن قرار دارد، ذکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first of several of its main symphonic poem for a more detailed analysis, summarized some of the composer Sibelius common approach, which is the core of this article.
[ترجمه گوگل]اولین شعر از چندین شعر سمفونیک اصلی آن برای تجزیه و تحلیل دقیق تر، برخی از رویکردهای رایج سیبلیوس آهنگساز را خلاصه می کند که هسته اصلی این مقاله است
[ترجمه ترگمان]اولین شعر symphonic اصلی اش برای تحلیل دقیق تر، برخی از روش رایج Sibelius را که هسته این مقاله است، خلاصه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nature's symphonic world was drowned by man's industrial cacophony.
[ترجمه گوگل]جهان سمفونیک طبیعت توسط کاکافونی صنعتی انسان غرق شد
[ترجمه ترگمان]دنیای منظومه سمفونیک طبیعت در by و cacophony مرد در حال غرق شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 199 he conducted the country's first symphonic pops concert with the China National Symphony Orchestra.
[ترجمه گوگل]در سال 199 او اولین کنسرت پاپ سمفونیک کشور را با ارکستر سمفونیک ملی چین رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹ او اولین کنسرت سمفونیک کشور را با ارکستر سمفونیک ملی چین اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم نوا (صفت)
concordant, homophonic, unisonant, unisonous, concerted, symphonic, symphonious

هم اهنگ (صفت)
concordant, homophonic, unisonant, unisonous, harmonic, symphonic, symphonious, consonant, coordinated

شبیه سمفونی (صفت)
symphonic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a symphony, composed or adapted for a symphonic orchestra; having a harmonious sound

پیشنهاد کاربران

بپرس