sympathiser

جمله های نمونه

1. The Hunt saboteurs bar extreme right sympathisers from its organisation.
[ترجمه گوگل]خرابکاران هانت هواداران راست افراطی را از سازمان خود منع می کنند
[ترجمه ترگمان]خرابکاران مسلح هواداران بسیار خوبی از سازمان خود را به بار آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Qian was immediately suspected of being a communist sympathiser, with claims being made that his name had appeared on Communist party documents as early as the late 1930s.
[ترجمه گوگل]کیان بلافاصله مظنون شد که هوادار کمونیست است، و ادعاهایی مطرح شد که نام او در اواخر دهه 1930 در اسناد حزب کمونیست آمده است
[ترجمه ترگمان]چین بلافاصله مظنون به کمونیست بودن بود و ادعا می کرد که نام او در اواخر دهه ۱۹۳۰ بر روی اسناد حزب کمونیست چاپ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At the same time the executive resisted a renewed attempt by sympathisers for the affiliation of the Communist Party.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، قوه مجریه در برابر تلاش مجدد هواداران برای وابستگی به حزب کمونیست مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان]در عین حال، قوه مجریه در برابر تلاش مجدد حامیان حزب کمونیست مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suspicions will now be increased that the regiment has been penetrated by a network of loyalist paramilitary supporters and sympathisers.
[ترجمه گوگل]اکنون این ظن افزایش خواهد یافت که شبکه ای از حامیان و هواداران شبه نظامی وفادار به هنگ نفوذ کرده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Suspicions افزایش خواهد یافت و این هنگ توسط شبکه ای از حامیان شبه نظامیان وفادار و هواداران نفوذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Articles were written which could be construed as orthodox, but still interpreted by sympathisers in their intended subversive sense.
[ترجمه گوگل]مقالاتی نوشته شد که می‌توان آن را ارتدکس تعبیر کرد، اما هنوز توسط هواداران به معنای خرابکارانه مورد نظرشان تفسیر می‌شد
[ترجمه ترگمان]Articles نوشته شده بودند که می توان آن را به عنوان orthodox تفسیر کرد، اما هنوز هم از سوی حامیان در معنای subversive فکری آن ها تعبیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The United States saw the militant nationalist Lumumba as a commun ist sympathiser.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده ناسیونالیست مبارز، لومومبا را به عنوان یک هوادار کمونیست می دید
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده، nationalist militant را به عنوان یک commun در جهان دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is only after this that the supporting role of outside sympathisers can be useful.
[ترجمه گوگل]تنها پس از این است که نقش حمایتی دلسوزان بیرونی می تواند مفید واقع شود
[ترجمه ترگمان]تنها پس از این امر است که نقش حمایتی حامیان خارجی می تواند مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upon his accession as James I of England (VI of Scotland), the new king ended recusancy fines and awarded important posts to the Earl of Northumberland and Henry Howard, another Catholic sympathiser.
[ترجمه گوگل]پادشاه جدید پس از الحاق به عنوان جیمز اول انگلستان (VI اسکاتلند)، به جریمه های انصراف خود پایان داد و پست های مهمی را به ارل نورثامبرلند و هنری هاوارد، یکی دیگر از هواداران کاتولیک اعطا کرد
[ترجمه ترگمان]پس از جلوس بر تخت سلطنت جیمز اول پادشاه انگلستان (ششم اسکاتلند)، پادشاه جدید recusancy را به پایان رساند و به ارل آو نورثامبرلند و هنری هاوارد، که یک کاتولیک دیگر بود، مناصب مهم اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are going to skull-fuck the Taliban out of you – you're a sympathiser and we don't like that.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم طالبان را از سر شما بیرون کنیم - شما یک همدرد هستید و ما این را دوست نداریم
[ترجمه ترگمان]ما می خوایم طالبان رو از تو جدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tom Gallagher is a longtime student of Scottish politics and a sympathiser with Scottish home rule who now teaches at Bradford University.
[ترجمه گوگل]تام گالاگر دانشجوی قدیمی سیاست اسکاتلند و هوادار حکومت خانگی اسکاتلند است که اکنون در دانشگاه برادفورد تدریس می کند
[ترجمه ترگمان]تام Gallagher یک دانشجوی قدیمی سیاست اسکاتلند است و حمایت از قانون داخلی اسکاتلند که در دانشگاه برادفورد تدریس می کند، حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dirac also remained true to Werner Heisenberg, a German physicist suspected of being a Nazi sympathiser.
[ترجمه گوگل]دیراک همچنین به ورنر هایزنبرگ، فیزیکدان آلمانی که مظنون به هوادار نازی ها بود، وفادار ماند
[ترجمه ترگمان]دیراک نیز برای (ورنر هایزنبرگ)یک فیزیکدان آلمانی بود که مظنون به بودن نازی بودن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who commiserates or empathizes with another; follower, supporter, adherent (also sympathizer)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : sympathize
اسم ( noun ) : sympathy / sympathizer
صفت ( adjective ) : sympathetic
قید ( adverb ) :
همدرد؛ طرفدار، پیرو؛ حامی، حمایت کننده

بپرس