🔸 معادل فارسی:
قرینگی / تقارن / متقارن بودن
🔸 تعریف:
وضعیت یا ویژگی چیزی که دارای تقارن یا قرینگی است؛ یعنی اجزای آن به گونه ای مرتب شده اند که در مقابل یک خط، نقطه یا محور، مشابه و هماهنگ به نظر می رسند.
... [مشاهده متن کامل]
میزان یا نحوه تقارن موجود در یک شیء یا پدیده.
🔸 مثال:
The symmetricity of the design made it visually appealing.
تقارن طرح باعث جذابیت بصری آن شد.
🔸 مترادف ها:
symmetry – balance – correspondence – harmony
🔸 نکتهی فرهنگی:
در علوم مختلف مانند ریاضیات، هنر و فیزیک، مفهوم symmetricity اهمیت زیادی دارد و به حالتی اشاره دارد که در آن اجزا یا خصایص یک سیستم به صورت هماهنگ و متعادل مقابل هم قرار گرفته اند.
قرینگی / تقارن / متقارن بودن
🔸 تعریف:
وضعیت یا ویژگی چیزی که دارای تقارن یا قرینگی است؛ یعنی اجزای آن به گونه ای مرتب شده اند که در مقابل یک خط، نقطه یا محور، مشابه و هماهنگ به نظر می رسند.
... [مشاهده متن کامل]
میزان یا نحوه تقارن موجود در یک شیء یا پدیده.
🔸 مثال:
تقارن طرح باعث جذابیت بصری آن شد.
🔸 مترادف ها:
🔸 نکتهی فرهنگی:
در علوم مختلف مانند ریاضیات، هنر و فیزیک، مفهوم symmetricity اهمیت زیادی دارد و به حالتی اشاره دارد که در آن اجزا یا خصایص یک سیستم به صورت هماهنگ و متعادل مقابل هم قرار گرفته اند.