syllogistic

/ˌsɪləˈdʒɪstɪk//ˌsɪləˈdʒɪstɪk/

معنی: قیاسی، استدلالی
معانی دیگر: استدلالی، قیاسی

جمله های نمونه

1. Third, Taine's syllogistic pure objective critique once was utilized by Mao Dun to revise Chinese traditional subjective literary criticism.
[ترجمه گوگل]سوم، نقد عینی محض قیاسی تاین زمانی توسط مائو دان برای تجدید نظر در نقد ادبی ذهنی سنتی چینی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سوم، انتقاد از هدف محض از تن توسط مایو به منظور اصلاح انتقاد ادبی سنتی چینی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The merely syllogistic thinker may deem this starting-point a solid basis and suppose that it remains throughout in the same empirical light, left at last as it was at the first.
[ترجمه گوگل]متفکر صرفاً قیاسی ممکن است این نقطه شروع را مبنای محکمی بداند و فرض کند که در همان پرتو تجربی باقی می ماند و در نهایت همان طور که در ابتدا بود باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]متفکر انتزاعی ممکن است این نقطه شروع را یک پایه محکم فرض کرده و تصور کند که در همان نور تجربی باقی می ماند، که سرانجام به همان اندازه که در ابتدا بود باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr Hitchens has been skewering the syllogistic arguments of the religious in the name of science ever since.
[ترجمه گوگل]آقای هیچنز از آن زمان به نام علم استدلال های قیاسی مذهبی ها را به سیخ می کشد
[ترجمه ترگمان] Mr skewering arguments syllogistic of religious in the in science science science of of been been since since since since since has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has been been been been been been been been been been been been been
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Syllogistic reasoning is an important research field of reasoning in psychological study.
[ترجمه گوگل]استدلال قیاسی یک زمینه تحقیقاتی مهم استدلال در مطالعات روانشناختی است
[ترجمه ترگمان]استدلال Syllogistic یک رشته تحقیق مهم در زمینه مطالعه روانشناسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The syllogistic form is a universal form of all things.
[ترجمه گوگل]شکل قیاسی شکلی جهانی از همه چیز است
[ترجمه ترگمان]شکل syllogistic یک شکل جهانی از همه چیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With apparent characteristics, Analogy varies from Aristotle's Syllogistic, reasoning with compound proposition of Megara-Stoicism, and also differs from the inductive inference advocated by Bacon.
[ترجمه گوگل]با ویژگی های ظاهری، قیاس از قیاس ارسطو، استدلال با گزاره مرکب مگارا-رواقی، و همچنین با استنتاج استقرایی مورد حمایت بیکن متفاوت است
[ترجمه ترگمان]قیاس با ویژگی های ظاهری، از دیدگاه ارسطو، استدلال با پیشنهاد ترکیبی Megara - رواقی تغییر می کند، و همچنین با استنتاج استقرایی از بیکن تفاوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ability of syllogistic reasoning correlated with the mathematical achievement and the levels of intelligence.
[ترجمه گوگل]توانایی استدلال قیاسی با پیشرفت ریاضی و سطوح هوش همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]توانایی استدلال syllogistic مرتبط با دستاورد ریاضی و سطح هوش می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In symbolic logic, she reduced syllogistic reasoning to an inconsistent triad with the introduction of the antilogism, a form that made the testing of deductions easier.
[ترجمه گوگل]در منطق نمادین، او استدلال قیاسی را با معرفی آنتی‌لوژیسم به یک سه‌گانه ناسازگار تقلیل داد، شکلی که آزمایش استنتاج‌ها را آسان‌تر کرد
[ترجمه ترگمان]در منطق نمادین، او استدلال syllogistic را به یک مثلث ناسازگار با معرفی of تقلیل داد، شکلی که آزمون of را آسان تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This historical course assumes a syllogistic movement.
[ترجمه گوگل]این سیر تاریخی یک حرکت قیاسی را به خود می گیرد
[ترجمه ترگمان]این دوره تاریخی یک جنبش syllogistic را فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our team finally broke through the traditional syllogistic form of activities, it was no more a short film and speech and ceremony.
[ترجمه گوگل]تیم ما در نهایت شکل سنتی فعالیت های قیاسی را شکست، دیگر یک فیلم کوتاه و سخنرانی و مراسم نبود
[ترجمه ترگمان]تیم ما در نهایت از طریق شکل سنتی فعالیت های خود شکست خورد و دیگر فیلم و سخنرانی کوتاه تری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its original geological feature experiences the earth's syllogistic history of a few hundred million years. It is exiguous non-renewable resources.
[ترجمه گوگل]ویژگی اصلی زمین شناسی آن تاریخ قیاسی چند صد میلیون ساله زمین را تجربه می کند این منابع غیر قابل تجدید ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]مشخصه اصلی زمین شناسی آن، تاریخچه syllogistic زندگی چند صد میلیون سال را تجربه می کند این exiguous منابع غیرقابل تجدید پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The underlying approach of codification in re-forming the law has stressed the mechanistic nature of legal reasoning as essentially a syllogistic exercise.
[ترجمه گوگل]رویکرد اساسی تدوین در شکل‌گیری مجدد قانون، ماهیت مکانیکی استدلال حقوقی را به‌عنوان یک تمرین قیاسی اساساً مورد تأکید قرار داده است
[ترجمه ترگمان]رویکرد بنیادین تدوین قانون در شکل دهی مجدد قانون، ماهیت مکانیکی استدلال حقوقی را اساسا به عنوان یک ورزش syllogistic مورد تاکید قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relationship between the system and Aristotle's purely apodeictic syllogistic system is analysized in the last part of this thesis.
[ترجمه گوگل]رابطه بین سیستم و نظام قیاسی صرفاً آپدیکتیک ارسطو در بخش آخر این پایان نامه تحلیل شده است
[ترجمه ترگمان]رابطه بین سیستم و سیستم کاملا \"ارسطو\" در بخش آخر این پایان نامه آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fallacious and misleading arguments are most easily detected if set out in correct syllogistic form.
[ترجمه گوگل]استدلال های مغالطه آمیز و گمراه کننده در صورتی که به شکل قیاسی صحیح ارائه شوند به آسانی قابل تشخیص هستند
[ترجمه ترگمان]بحث های گمراه کننده و گمراه کننده به راحتی تشخیص داده می شوند اگر به شکل syllogistic صحیح تنظیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The logical forms of criminal psychology picture include the from-individual-to-general inductive pictures and from-general-to-individual syllogistic pictures.
[ترجمه گوگل]اشکال منطقی تصویر روانشناسی جنایی شامل تصاویر استقرایی از فردی به کلی و تصاویر قیاسی از کلی به فردی است
[ترجمه ترگمان]اشکال منطقی تصویر روان شناسی جنایی شامل عکس های سلفی فرد به طور کلی و تصاویر syllogistic تک به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قیاسی (صفت)
inductive, categorical, analogical, syllogistic, comparative, schematic, categoric

استدلالی (صفت)
adductive, discursive, argumentative, logical, logistic, ratiocinative, syllogistic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a syllogism, in the form of a syllogism

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : syllogism
✅️ صفت ( adjective ) : syllogistic
✅️ قید ( adverb ) : _
صوری ( استدلال قیاس صوری )
صوری

بپرس