1. In the course of forensic argument distorted syllogisms will of course be urged upon those who judge.
[ترجمه گوگل]در جریان استدلال پزشکی قانونی، قیاس های تحریف شده البته بر کسانی که قضاوت می کنند توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]در دوره بحث پزشکی قانونی، رای دادن به کسانی که داوری می کنند خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The adjective that forms part of the syllogism is one that has come to form a sort of collocation with the noun.
[ترجمه گوگل]صفتی که بخشی از قیاس را تشکیل میدهد، صفتی است که نوعی همآمیزی با اسم ایجاد میکند
[ترجمه ترگمان]صفتی که بخشی از منطق را تشکیل می دهد، حوزه ای است که به یک نوع همنشینی با اسم تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was on the basis of that syllogism that the connection between schools and parents developed for another decade or more.
[ترجمه گوگل]بر اساس همین قیاس بود که ارتباط بین مدارس و والدین برای یک دهه دیگر یا بیشتر شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]براساس آن قیاس منطقی بود که ارتباط بین مدارس و والدین برای یک دهه یا بیشتر توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Bacon not only despised the syllogism, but undervalued mathematics, presumably as insufficiently experimental. He was virulently hostile to Aristotle, but thought very highly of Democritus.
[ترجمه گوگل]بیکن نه تنها قیاس را تحقیر میکرد، بلکه ریاضیات را کمارزش میدانست، احتمالاً بهعنوان تجربی ناکافی او به شدت با ارسطو دشمنی داشت، اما به دموکریتوس بسیار احترام میگذاشت
[ترجمه ترگمان]بیکن تنها این قیاس منطقی را حقیر نمی شمرد، اما ریاضیات را دست کم نمی گرفت او دشمن سرسخت ارسطو بود، اما در فکر Democritus بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The unexpected bursts forth from the syllogism.
[ترجمه گوگل]غیرمنتظره از قیاس بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]The غیر منتظره از قیاس منطقی بیرون می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The application of disjunctive syllogism contributes to the judgment of the nature of a case, reduction of investigation areas, and proof of investigation suppositions.
[ترجمه گوگل]استفاده از قیاس متمایز به قضاوت در مورد ماهیت یک پرونده، کاهش حوزه های تحقیق و اثبات فرضیات تحقیق کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کاربرد قیاس منطقی به قضاوت ماهیت یک مورد، کاهش حوزه های تحقیقاتی، و اثبات فرضیه تحقیق کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This paper analyzes Aristotelian Syllogism, discusses the deference between Aristotelian Syllogism and traditional logic syllogism and several characteristics of Aristotelian Syllogism.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل قیاس شناسی ارسطویی، تمایز بین قیاس شناسی ارسطویی و قیاس منطق سنتی و چندین ویژگی قیاس شناسی ارسطویی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله اصول ارسطو را تجزیه و تحلیل می کند، در مورد تفاوت بین منطق ارسطویی و منطق سنتی منطق و چندین ویژگی از syllogism ارسطویی بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A hypothetical syllogism syllogism having a conditional statement for one or both of its premises.
[ترجمه گوگل]قیاس قیاسی فرضی که برای یک یا هر دو مقدماتش بیانیه شرطی دارد
[ترجمه ترگمان]یک قیاس منطقی فرضی یک بیانیه مشروط برای یک یا هر دو محل آن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Natural interpretation's inference coursing is deductive inference of syllogism.
[ترجمه گوگل]سیر استنتاج تفسیر طبیعی، استنتاج قیاسی قیاسی است
[ترجمه ترگمان]استنباط تفسیر طبیعی، استنتاج استقرایی از قیاس منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The major premise of syllogism is of universal inevitability, while that of the judicial syllogism has probability.
[ترجمه گوگل]مقدمه اصلی قیاس گرایی اجتناب ناپذیری جهانی است، در حالی که فرض قیاس قضایی دارای احتمال است
[ترجمه ترگمان]اصل قیاس منطقی جبر جهانی است، در حالی که منطق قضایی دارای احتمال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The practical syllogism may supplement the divine promises.
[ترجمه گوگل]قیاس عملی ممکن است مکمل وعده های الهی باشد
[ترجمه ترگمان]منطق عملی ممکن است تعهدات الهی را تکمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The enthymeme is a sort of syllogism, and the consideration of syllogisms of all kinds, without distinction, is the business of dialectic, either of dialectic as a whole or of one of its branches.
[ترجمه گوگل]همودی نوعی قیاس است، و در نظر گرفتن انواع قیاس ها، بدون تمایز، کار دیالکتیک است، چه دیالکتیک به طور کلی یا یکی از شاخه های آن
[ترجمه ترگمان]The نوعی قیاس منطقی است، و در نظر گرفتن قیاس منطقی هر نوع، بدون تمایز، کسب وکار دیالکتیک، یا دیالکتیک به عنوان یک یا یک از شاخه های آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The minor premise in a syllogism.
14. The teleological relation is a syllogism in which the subjective end coalesces with the objectivity external to it, through a middle term which is the unity of both.
[ترجمه گوگل]رابطه غایتشناختی قیاسی است که در آن غایت ذهنی از طریق یک اصطلاح میانی که وحدت هر دو است، با عینیت بیرونی خود ترکیب میشود
[ترجمه ترگمان]رابطه علیت نهایی یک قیاس منطقی است که در آن پایان ذهنی با عینیت خارجی به آن، از طریق عبارت میانی که وحدت هر دو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The third appears to be a deduction from the first two, but the syllogism is false.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سومی استنباط از دو مورد اول است، اما قیاس نادرست است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سومی کسر از دو مورد اول است، اما قیاس منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید