syllabic

/sɪˈlæbɪk//sɪˈlæbɪk/

معنی: سیلابی، دارای هجاهای شمرده
معانی دیگر: وابسته به هجا، هجایی، واجبری، واجپاری، (واکه) هجاساز، واجبرساز، هجای بی واکه (مانند l در tattle)، بی پیشبند، وابسته به شعر هجایی، (جمع) شعر هجایی، هجا نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or consisting of a syllable or syllables.

(2) تعریف: forming a syllable or most of a syllable.

(3) تعریف: of or designating a type of poetry based on the number of syllables per line rather than rhythm, accent, or quantity.
اسم ( noun )
مشتقات: syllabically (adv.)
• : تعریف: a syllabic sound.

جمله های نمونه

1. " N " is a syllabic consonant in " button " .
[ترجمه گوگل]" N " یک صامت هجا در " دکمه " است
[ترجمه ترگمان]\"N\" یک آهنگ صامت در \"دکمه\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Of the syllabic nasals, the most frequently found and the most important is.
[ترجمه گوگل]از بين بيني هاي هجايي، بيشترين و مهمترين آنها يافت مي شود
[ترجمه ترگمان]از the nasals، رایج ترین و مهم ترین آن ها این است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Syllabic velar nasal is also possible in this context.
[ترجمه گوگل]بینی ولار هجایی نیز در این زمینه امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]syllabic بینی در این زمینه نیز امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the new function as a syllabic symbol received a further extension.
[ترجمه گوگل]اما تابع جدید به عنوان یک نماد هجایی گسترش بیشتری دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اما تابع جدید به عنوان نماد syllabic گسترش بیشتری را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some phonologists maintain that a syllabic consonant is really a case of a vowel and a consonant that have become combined.
[ترجمه گوگل]برخی از واج شناسان معتقدند که صامت هجا در واقع مصوت و صامتی است که ترکیب شده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از phonologists حفظ می کنند که یک صامت syllabic واقعا یک مورد از مصوت و صامت است که با هم ترکیب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They provide a fixed inventory of syllabic signs from which to draw for phonetic representation of spoken words.
[ترجمه گوگل]آنها فهرستی ثابت از علائم هجا ارائه می کنند که از آن می توان برای نمایش آوایی کلمات گفتاری استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک فهرست ثابت از علایم syllabic ارایه می کنند که از آن ها برای نمایش آوایی کلمات گفتاری استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Describe the development of syllabic writing systems from pictographic system.
[ترجمه گوگل]توسعه سیستم های نوشتاری هجایی را از سیستم تصویری شرح دهید
[ترجمه ترگمان]توسعه سیستم های نوشتاری syllabic را از سیستم pictographic توصیف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Syllabic characters each represent a syllable.
[ترجمه گوگل]کاراکترهای هجا هر کدام نشان دهنده یک هجا هستند
[ترجمه ترگمان]هر یک از شخصیت های syllabic یک کلمه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The complexity of the Chinese syllable structure is syllabic status of the prenuclear glides.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی ساختار هجای چینی وضعیت هجایی سر خوردن های پیش هسته ای است
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی ساختار هجاهای چین وضعیت syllabic سر می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In these two - syllabic words, there are 78 synonymous - paratactic multiple words, 25 additive and 13 other words.
[ترجمه گوگل]در این دو کلمه هجایی، 78 کلمه چندگانه مترادف - پاراتاکتیک، 25 کلمه اضافه و 13 کلمه دیگر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این دو واژه syllabic، ۷۸ واژه فاقد ارتباط چندگانه، ۲۵ افزودنی و ۱۳ کلمه دیگر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In syllabic languages each syllable has equal importance, and therefore equal time is needed.
[ترجمه گوگل]در زبان‌های هجا، هر هجا از اهمیت یکسانی برخوردار است و به همین دلیل به زمان مساوی نیاز است
[ترجمه ترگمان]در زبان syllabic هر هجا دارای اهمیت برابر است و بنابراین زمان برابر مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Moreover, the more phonologically complex a language, the more symbols will be needed for syllabic representation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هرچه یک زبان از نظر واج شناختی پیچیده تر باشد، نمادهای بیشتری برای نمایش هجا مورد نیاز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هرچه زبان پیچیده تر باشد، نماد بیشتری برای نمایش syllabic مورد نیاز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since in every language there are far more syllables than phonemes, syllabic representation must inevitably require more symbols than phonemic representation.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که در هر زبانی تعداد هجاهای بسیار بیشتر از واج ها وجود دارد، نمایش هجایی ناگزیر باید به نمادهای بیشتری نسبت به نمایش واجی نیاز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که در هر زبانی هجاهای بیشتری از واج وجود دارند، نمایش syllabic به طور اجتناب ناپذیری باید به نشانه های بیشتری نسبت به بازنمود آوایی نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Syllabic writing requires mastery of what may be several hundred or several thousand symbols that are needed for syllabic representation.
[ترجمه گوگل]نوشتن هجایی مستلزم تسلط بر آنچه ممکن است چند صد یا چند هزار نماد باشد که برای نمایش هجایی مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]نوشتن syllabic نیازمند تسلط بر چیزی است که ممکن است چند صد یا چند هزار نماد داشته باشد که برای نمایش syllabic مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیلابی (صفت)
formed by a flood, torrential, syllabic, formed by a torrent

دارای هجاهای شمرده (صفت)
syllabic

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a syllable or syllables, consisting of syllables; forming a syllable; of or pertaining to a style of poetry based on the number of syllables in a line

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : syllabify / syllabicate
✅️ اسم ( noun ) : syllable / syllabification / syllabary / syllabus / syllabication
✅️ صفت ( adjective ) : syllabic
✅️ قید ( adverb ) : syllabically
syllabic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: هجایی
تعریف: [زبان‏شناسی] تشکیل دهندۀ قلۀ هجا|||[موسیقی] در موسیقی آوازی، ویژگی ای موسیقایی که در آن تنها یک نت با هر هجا همراهی می کند

بپرس