switchboard

/ˈswɪt͡ʃˌbɔːrd//ˈswɪt͡ʃbɔːd/

معنی: گزینگاه، صفحه گزینه، صفحه تقسیم برق، صفحه کلید برق یا تلفن
معانی دیگر: صفحه ی سویچ (تخته یا صفحه ای که سویچ ها یا کلیدهای چیزی برآن سوار شده است)، صفحه ی گزینه، صفحه کلید، صفحه ی تقسیم برق، تابلوی فرمان، فرمانگاه، صفحه کلید برق یاتلفن، صفحه تقسیم برق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a central panel or panels with switches for connecting and disconnecting telephone circuits or electrical circuits.

جمله های نمونه

1. The BBC switchboard was jammed with furious calls.
[ترجمه گوگل]تابلوی بی بی سی با تماس های خشمگین گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]دستگاه تلفن مرکزی BBC با تماس های خشم آلود پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hundreds of callers jammed the BBC switchboard for more than an hour.
[ترجمه گوگل]صدها تماس گیرنده بیش از یک ساعت تابلوی بی بی سی را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]صدها تماس تلفنی بیش از یک ساعت از شبکه مرکزی بی بی سی فشرده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Will you cover for me at the telephone switchboard while I run out to post a letter?
[ترجمه گوگل]آیا در حالی که من برای ارسال نامه بیرون می روم از تابلوی تلفن برای من پوشش می دهید؟
[ترجمه ترگمان]آیا در آن موقع که من برای پست کردن نامه از دفتر تلفن بیرون می روم مرا در مرکز تلفن خواهید دید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Call the switchboard and ask for extension 4
[ترجمه گوگل]با تابلو تماس بگیرید و درخواست داخلی 4 کنید
[ترجمه ترگمان]با دستگاه مرکزی تماس بگیرید و درخواست ضمیمه ۴ نمایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hundreds of fans jammed the switchboard for over an hour.
[ترجمه گوگل]صدها هوادار بیش از یک ساعت تابلو را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]صدها طرفدار در یک ساعت پشت خط را مسدود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Viewers jammed the switchboard with complaints.
[ترجمه گوگل]بینندگان با شکایت تابلو را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]عده زیادی از تماشاگران در مرکز تلفن موج می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All calls must pass through the switchboard.
[ترجمه گوگل]همه تماس ها باید از طریق تابلو برق انجام شود
[ترجمه ترگمان]همه تماس ها باید از مرکز تلفن عبور کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He asked to be connected to the central switchboard at London University.
[ترجمه گوگل]او خواست تا به تابلوی مرکزی دانشگاه لندن متصل شود
[ترجمه ترگمان]از او تقاضا کرد که با مرکز مرکزی مرکزی در دانشگاه لندن ارتباط برقرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hundreds of callers jammed the switchboard trying to win the tickets .
[ترجمه گوگل]صدها تماس گیرنده در تلاش برای برنده شدن بلیط ها، تابلو را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]صدها نفر از افرادی که در مرکز تلفن کار می کردند، سعی داشتند بلیت را ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The switchboard was flooded with calls after the programme.
[ترجمه گوگل]تابلوی برق پس از پایان برنامه مملو از تماس‌ها بود
[ترجمه ترگمان]تلفن مرکزی از تماس ها پس از این برنامه پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He instructed switchboard staff to divert all Laura's calls to him.
[ترجمه گوگل]او به کارکنان تابلو دستور داد تا تمام تماس های لورا را به سمت او هدایت کنند
[ترجمه ترگمان]او به کارکنان هتل دستور داده بود که همه تماس های لورا را به او منتقل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He asked to be connected to the central switchboard.
[ترجمه گوگل]درخواست کرد به تابلوی مرکزی وصل شود
[ترجمه ترگمان]از او تقاضا کرد که با دستگاه مرکزی مرکزی تماس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Protesting viewers jammed the BBC switchboard.
[ترجمه گوگل]بینندگان معترض تابلوی بی بی سی را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]بینندگان در اعتراض کردن به بینندگان در ایستگاه مرکزی بی بی سی اعتصاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barbara will man the telephone switchboard till we get back.
[ترجمه گوگل]باربارا تا زمانی که ما برگردیم تابلوی تلفن را مدیریت می کند
[ترجمه ترگمان]باربارا به مرکز تلفن خواهد رفت تا ما برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I guess something's wrong with the switch board or the phoneline here. The connection often goes dead these days.
[ترجمه گوگل]حدس می‌زنم مشکلی در صفحه کلید یا خط تلفن اینجا وجود داشته باشد این روزها اغلب این ارتباط از بین می رود
[ترجمه ترگمان]فکر کنم مشکلی با صفحه کلیدی یا phoneline وجود داره این روزها ارتباط اغلب از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There is a switch board ( control panel, distribution box ) mounted on the wall.
[ترجمه گوگل]یک تابلوی سوئیچ (کنترل پنل، جعبه توزیع) روی دیوار نصب شده است
[ترجمه ترگمان]یک تخته سوییچ (پانل کنترل، جعبه توزیع)روی دیوار نصب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Foot switch board has quick lowering function when unload.
[ترجمه گوگل]تخته سوئیچ پا دارای عملکرد پایین آوردن سریع هنگام تخلیه است
[ترجمه ترگمان]در هنگام تخلیه بار، صفحه سوئیچ Foot دارای تابع کاهش سریع می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There is a switch board mounted on the wall.
[ترجمه گوگل]یک تابلوی سوئیچ روی دیوار نصب شده است
[ترجمه ترگمان]یک دسته کلید روی دیوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Valve as a whole item, easy service Foot switch board has quick lowering function when unload.
[ترجمه گوگل]سوپاپ به عنوان یک آیتم کامل، سرویس آسان برد سوئیچ پا دارای عملکرد پایین آوردن سریع هنگام تخلیه است
[ترجمه ترگمان]سوپاپ (سوپاپ)به عنوان یک مورد کامل، با تخلیه بار در هنگام تخلیه، تابع آسان را پایین می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Spare parts: Product should with switch board, wiring box and platoon a place with a draught.
[ترجمه گوگل]قطعات یدکی: محصول باید با تابلوی سوئیچ، جعبه سیم کشی و پلاتون مکانی با آبکشی باشد
[ترجمه ترگمان]قطعات یدکی: محصول باید با تخته تعویض، کادر سیم کشی و یک مکان با یک جرعه سر و کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The head collision energy absorbing set connected to the switch board of automobile is one frame structure including one hollow cavity to hold the air bag assembly.
[ترجمه گوگل]مجموعه جذب انرژی برخورد سر متصل به تابلوی سوئیچ خودرو یک ساختار قاب شامل یک حفره توخالی برای نگه داشتن مجموعه کیسه هوا است
[ترجمه ترگمان]بدنه جذب انرژی برخورد شده با بدنه کلید خودرو، یک ساختار چارچوب است که شامل یک حفره توخالی است که محفظه هوا را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Manual start the emergency generator, to supply the power to emergency switch board.
[ترجمه گوگل]راه اندازی دستی ژنراتور اضطراری، برای تامین برق تابلوی سوئیچ اضطراری
[ترجمه ترگمان]\"ژنراتور اضطراری\" را راه اندازی کنید تا قدرت را در صفحه سوئیچ اضطراری تامین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Controller has RS-48 MODBUS standard field bus-bar communication interface and facilitate connect to switch board system.
[ترجمه گوگل]کنترلر دارای رابط ارتباطی میدان باس-بار استاندارد RS-48 MODBUS است و اتصال به سیستم سوئیچ برد را تسهیل می کند
[ترجمه ترگمان]کنترل کننده ۸ - ۴۸ MODBUS ارتباطی سطح استاندارد IEEE را دارد و امکان اتصال به سیستم بورد را تسهیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. It has no negative function of the traditional wall type switch board with fluorescence in human body and the environment.
[ترجمه گوگل]هیچ عملکرد منفی از تخته سوئیچ نوع دیواری سنتی با فلورسانس در بدن انسان و محیط ندارد
[ترجمه ترگمان]این دستگاه هیچ عملکرد منفی بر روی بورد سوئیچ نوع دیوار سنتی با فلوروسانس در بدن انسان و محیط ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Board stool was installed inside frame house, power source of furnace of water spoon, carbon, switch board, thermometer, hygroscopic wait.
[ترجمه گوگل]چهارپایه تخته ای در داخل خانه قاب، منبع تغذیه کوره قاشق آب، کربن، تخته سوئیچ، دماسنج، انتظار رطوبت سنجی نصب شد
[ترجمه ترگمان]چهارپایه تخته در داخل ساختمان چارچوب، منبع قدرت کوره قاشق آب، کربن، بورد سوئیچ، دماسنج، رطوبت hygroscopic، نصب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گزینگاه (اسم)
switchboard

صفحه گزینه (اسم)
switchboard

صفحه تقسیم برق (اسم)
switchboard

صفحه کلید برق یا تلفن (اسم)
switchboard

تخصصی

[شیمی] تابلوی کلید برق
[زمین شناسی] گزینگاه، صفحه گزینه، تابلوی برق، تابلوی قطع و وصل
[نساجی] صفحه کلید - صفحه کنترل

انگلیسی به انگلیسی

• panel containing switches for connecting and disconnecting telephone or electrical circuits
the switchboard in an organization is a central place where all the telephone calls are received.

پیشنهاد کاربران

همون 《مخابرات》 خودمون
اپراتور
صفحه کلید برق یا تلفن ، صفحه تقسیم برق
راه ارتباطی یا شماره تماس ( در برخی روزنامه ها و مجلات )
سیستمی که برای سازمانها استفاده میشود و تلفن را به بخشهای مختلف وصل میکند
تلفنخانه

بپرس