• : تعریف: to start the flow of electricity to something.
- Read the instructions before you switch on the machine.
[ترجمه گوگل] قبل از روشن کردن دستگاه، دستورالعمل ها را بخوانید [ترجمه ترگمان] قبل از اینکه به ماشین سوئیچ کنید دستورالعمل را بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Oh, you're back, why don't you switch on the lights?
[ترجمه گوگل]اوه، تو برگشتی، چرا چراغ ها را روشن نمی کنی؟ [ترجمه ترگمان]اوه، برگشتی، چرا چراغ ها رو خاموش نمی کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I felt for the electric light switch on the wall and turned it on.
[ترجمه گوگل]کلید برق روی دیوار را حس کردم و روشنش کردم [ترجمه ترگمان]احساس کردم چراغ الکتریکی روی دیوار روشن شد و آن را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There is a switch on the wall for turning on the lights.
[ترجمه گوگل]روی دیوار یک کلید برای روشن کردن چراغ ها تعبیه شده است [ترجمه ترگمان]یک کلید روی دیوار است که چراغ ها را روشن می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The policeman kicked the switch on, and light flooded the room.
[ترجمه گوگل]پلیس کلید را با لگد زد و نور اتاق را فرا گرفت [ترجمه ترگمان]پاسبان سوئیچ روشن کرد و روشنایی اتاق را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I couldn't find the off switch on the remote control.
[ترجمه گوگل]من نتونستم کلید خاموش رو روی ریموت کنترل پیدا کنم [ترجمه ترگمان]نمی توانستم کلید را از کنترل دور پیدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Switch on the light at the wall - socket.
[ترجمه A88] کلید چراغ روی دیوار را بزنید
|
[ترجمه گوگل]چراغ را در پریز دیوار روشن کنید [ترجمه ترگمان]چراغ را روشن کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He didn't bother to switch on the light.
[ترجمه گوگل]او به خود زحمت نداد که چراغ را روشن کند [ترجمه ترگمان]به خودش زحمت نداد که چراغ را روشن کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'll switch on the washing machine last thing so it'll be finished when I get up in the morning.
[ترجمه گوگل]آخرین بار ماشین لباسشویی را روشن می کنم تا صبح که بیدار شوم تمام شود [ترجمه ترگمان]وقتی صبح بیدار می شوم، ماشین لباسشویی را عوض می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The switch on the wall was beyond the baby's reach.
[ترجمه گوگل]کلید روی دیوار دور از دسترس کودک بود [ترجمه ترگمان]کلید روی دیوار آن سوی دسترس کودک قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You switch on, wait until the screen turns green, push in the disk and there you are!
[ترجمه گوگل]شما روشن میشوید، صبر میکنید تا صفحه سبز شود، دیسک را فشار دهید و آنجا هستید! [ترجمه ترگمان]شما روشن خواهید شد، صبر کنید تا صفحه سبز شود، در دیسک فشار وارد کنید و در آنجا هستید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آیا می توانید رادیو را روشن کنید؟ [ترجمه ترگمان]میشه رادیو رو خاموش کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Switch on the oven and let it heat up.
[ترجمه گوگل]فر را روشن کنید و بگذارید گرم شود [ترجمه ترگمان]اجاق را خاموش کنید و بگذارید گرم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The switch on the kettle won't stay down.
[ترجمه گوگل]کلید روی کتری خاموش نمی ماند [ترجمه ترگمان]دکمه روی ک تری خاموش نخواهد ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You switch on, push in the disk and there you are!
[ترجمه گوگل]شما روشن می شوید، دیسک را فشار می دهید و آنجا هستید! [ترجمه ترگمان]کلید را روشن کنید، دیسک را فشار دهید و به آنجا بروید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید