swish

/ˈswɪʃ//swɪʃ/

معنی: صدای ضربت تازیانه، پیرومد، با هوش، صدای فش فش کردن، با صدای فش فش زدن
معانی دیگر: (مثل هنگام حرکت دادن سریع ترکه یا شلاق در هوا) سوت کشیدن، چرنگیدن، وژکردن، غژ کردن، غیژغیژ صدا کردن، صدای مالش ایجاد کردن، (در اثر مالیده شدن یا کشیده شدن) صدا کردن، (توپ بسکتبال - بدون خوردن به تخته یا حلقه) به درون حلقه رفتن، از حلقه رد شدن، (خودمانی - تحقیر آمیز) کونی، زن صفت، فش فش

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: swishes, swishing, swished
• : تعریف: to move rapidly, making a whistling or rustling sound.

- Her silk dress swished as she walked.
[ترجمه علی خلیل فر] همچنان که داشت راه می رفت لباس ابریشمی اش صدا می داد. صدای مخصوص لباس غیژ غیژ
|
[ترجمه گوگل] هنگام راه رفتن لباس ابریشمی اش تاب می خورد
[ترجمه ترگمان] همچنان که راه می رفت، لباس ابریشمی اش از تن بیرون می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to move with a swishing sound.

- He swished the broom across the walk.
[ترجمه گوگل] جارو را در مسیر پیاده روی چرخاند
[ترجمه ترگمان] جارو را به سرعت پیاده روی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: swishy (adj.), swishingly (adv.)
(1) تعریف: a rapid motion that makes a whistling or rustling sound, or the sound itself.

(2) تعریف: (derogatory slang) an effeminate homosexual.
مشابه: queen

جمله های نمونه

1. We could hear the swish and gurgle of water against the hull.
[ترجمه گوگل]می‌توانستیم صدای تپش و غرغر آب در مقابل بدنه را بشنویم
[ترجمه ترگمان]صدای خش خش و قل قل آب را در برابر بدنه کشتی به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I heard the rope swish through the air.
[ترجمه گوگل]شنیدم که طناب در هوا می چرخید
[ترجمه ترگمان]صدای چرخیدن طناب را در هوا شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We heard the swish of a cane.
[ترجمه گوگل]صدای تپش عصا را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای غژغژ عصا را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their new apartment is very swish.
[ترجمه گوگل]آپارتمان جدید آنها بسیار شیک است
[ترجمه ترگمان] آپارتمان جدیدشون خیلی swish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With a swish of the curtains, the stage was revealed.
[ترجمه گوگل]با تکان دادن پرده ها، صحنه آشکار شد
[ترجمه ترگمان]با صدای غژغژ پرده ها، صحنه آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She turned away with a swish of her skirt.
[ترجمه گوگل]او با چرخانی از دامن خود را برگرداند
[ترجمه ترگمان]زن در حالی که دامنش را تکان می داد، رویش را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She turned with a swish of her skirt.
[ترجمه گوگل]با چرخش دامنش چرخید
[ترجمه ترگمان]زن در حالی که دامنش را تکان می داد، برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have 10 Swish Powerglydes to give away to subscribers.
[ترجمه گوگل]ما 10 Swish Powerglydes برای تقدیم به مشترکین داریم
[ترجمه ترگمان]ما ۱۰ Swish Powerglydes داریم که به مشترکین خود دسترسی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We watched the train swish past the empty platforms.
[ترجمه گوگل]قطار را تماشا کردیم که از کنار سکوهای خالی می گذشت
[ترجمه ترگمان]به قطار که از پشت سکوی خالی حرکت می کرد، نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whistling nostrils, the gentle swish of the robe and a crunching like snow beneath my boots.
[ترجمه گوگل]سوت کشیدن سوراخ های بینی، چرخش ملایم عبا و صدای خس خس مانند برف زیر چکمه هایم
[ترجمه ترگمان]صدای سوت، صدای آهسته ردا و صدای خرد شدن برف زیر پایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then a flaring swish as its propellant ignited, accelerating it helter-skelter accumulating redoubtable kinetic energy.
[ترجمه گوگل]سپس یک چرخش شعله ور در حالی که پیشرانش مشتعل شد، آن را شتاب داد و انرژی جنبشی غیرقابل شک انباشته کرد
[ترجمه ترگمان]سپس یک دم شعله ور که سوخت شعله ور شد، آن را به سرعت در نوردید و انرژی جنبشی سهمگین را جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her skirts gave a swish.
[ترجمه گوگل]دامن‌هایش هوس می‌کرد
[ترجمه ترگمان]دامنش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His glinting nails swish and clink as he chases me down a long hallway hung with pictures of CEOs.
[ترجمه گوگل]در حالی که او مرا در راهروی طولانی تعقیب می کند که با عکس های مدیران عامل آویزان شده است، ناخن های درخشانش می چرخد ​​و به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]در حالی که داشت دنبال من می دوید، ناخن های او در طول راهروی طولانی با تصاویری از شرکت ها اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Swish, swish, the noise came quietly through to me.
[ترجمه گوگل]سوئیش، سوئیش، صدا به آرامی به من رسید
[ترجمه ترگمان]سرو صدا به سرعت به طرف من آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدای ضربت تازیانه (اسم)
swish

پیرومد (اسم)
swish

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

صدای فش فش کردن (فعل)
swish

با صدای فش فش زدن (فعل)
swish

انگلیسی به انگلیسی

• rustling sound, light brushing sound; swift motion that makes a rustling sound; rod, stick used for flogging; effeminate homosexual (derogatory slang)
produce a rustling or hissing sound; move swiftly with a rustling sound; cause to make a rustling sound; beat or whip with a rod
swishy, effeminate (slang); elegant, fashionable (british)
if something swishes or if you swish it, it moves quickly through the air, making a soft sound. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the swish of a torpedo.

پیشنهاد کاربران

حرکت سریع در هوا و ایجاد صدایی آرام
تاب دادن چیزی مثلا چوب طوری که صدا ایجاد کنه
swishing back and forth
This slang term is used to describe something or someone as fashionable, stylish, and elegant. It often refers to a person’s appearance or demeanor that exudes sophistication and class.
اصطلاح عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

چیزی یا شخصی که شیک، مد روز و فاخر است. این اغلب به ظاهر یا رفتار یک فرد اشاره دارد که کلاس و ظرافت را نشان می دهد.
مثال؛
She walked into the room with a swish, catching everyone’s attention.
A person might compliment another by saying, “You look so swish in that outfit!”
In a discussion about interior design, someone might say, “I’m going for a swish and modern look in my living room. ”

صدای تاب خوردن ناگهانی لباس در هوا
با قرقره کردن اشتباه نگیرید ❌️❌️❌️
Swish یعنی آب رو در دهان چرخوندن ، در این حالت لپ ها و گونه ها درگیرن ، اما gargle یعنی قرقره کردن که گلو و حلق درگیره .
Swish معنی گردوندن آب تو دهن رو می ده با قرقره کردن فرق می کنه. برای قرقره کردن از واژه gagle استفاده می شه.
غرغره کردن
1 ) move with a whistling or hissing sound
. A motor bike swished past us
2 ) elegant, stylish, posh, fashionabl, classy
to move quickly through the air in a way that makes a soft sound; to make something do this
مد و گرون ( صفت )
قرقره کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس