swirling

پیشنهاد کاربران

With warnings swirling : با هشدارهایی که به گوش می رسد.
۱. موّاج، پرپیچ و تاب
۲. لباس چین دار
گردبادی ، storiform
سرایت
swirling emotion = سرایت هیجان
چرخنده
گردبادی
چرخان، دورانی
سینه به سینه_ چیزی از گذشته که به حال رسیده باشد.
تند
دایره وار
برگشته
پخش شدن ( شایعه )
To spread out
The rumors about the missing children are
spreading out
در گردش
The artist painted his picture using swirling brushstrokes

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس