swing the balance

پیشنهاد کاربران

Swing/tip the balance
is speech might tip the balance in the election.
سخنرانی او ممکن است کفه ترازو را در انتخابات به نفعش سنگین کند.
( خیابونی: این حرفاش می تونه ورقو برگردونه تو انتخابات. )
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2. بیزینس / رقابت
A small discount could swing the balance in our favor.
یک تخفیف کوچک می تواند ورق را به نفع ما برگرداند.
( خیابونی: یه تخفیف ریز بدیم، بازی میره سمت ما 😎. )
- - -
3. ورزشی
The referee’s decision tipped the balance of the match.
تصمیم داور نتیجه بازی را تغییر داد.
( خیابونی: داورا یه سوت زدن، همه چی برگشت. )
- - -
4. زندگی شخصی / رابطه
Her kindness tipped the balance and I decided to forgive her.
مهربانی او باعث شد تصمیم بگیرم ببخشمش.
( خیابونی: خوبی که کرد، ورقو برگردوند، بخشیدمش. )
- - -
5. اقتصاد / شانس روزمره
That last order really swung the balance and saved the shop from closing.
آن سفارش آخر واقعاً تعادل را برگرداند و مغازه را از بسته شدن نجات داد.
( خیابونی: اون یه دونه سفارش آخری، مغازه رو نجات داد، بازیو برگردوند. )