swing in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
ناگهان وارد شدن / سر زدن / سریع وارد شدن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( حرکتی – ورود ) :**
وقتی کسی یا چیزی ناگهان وارد مکانی می شود.
مثال: *She swung in through the door with a big smile. *
...
[مشاهده متن کامل]

با لبخند بزرگ ناگهان از در وارد شد.
2. ** ( محاوره ای – سر زدن ) :**
اشاره به ورود کوتاه و غیررسمی برای دیدار یا انجام کاری.
مثال: *I’ll swing in later to drop off the book. *
بعداً سر می زنم تا کتاب رو بیارم.
3. ** ( ادبی – تصویری ) :**
حرکت نرم و سریع همراه با انرژی، مثل تاب خوردن یا جهش.
مثال: *The car swung in to the parking lot. *
ماشین سریع وارد پارکینگ شد.
- - -
🔸 مترادف ها:
drop in – pop in – come in – rush in – step in

You look like you're gonna swing in on a chandlier
مثل کسی شدی که میخواد روی لوستر تاب بخوره