غرق شدن در کارها، وظایف زیاد داشتن
داشتن حجم زیادی از وظایف یا مسئولیت ها، به گونه ای که مدیریت آن دشوار باشد.
مترادف؛
be buried in work, be drowning in tasks, be overloaded, be swamped
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
"She’s swimming in tasks this week and barely has time to rest. " ( او این هفته زیر بار وظایف زیاد است و به سختی وقت استراحت پیدا می کند. )
"I’m swimming in work—there’s no way I’ll finish everything by Friday!" ( من غرق در کار هستم—هیچ راهی نیست که تا جمعه همه را تمام کنم! )
"The team is swimming in deadlines, trying to complete multiple projects at once. " ( تیم زیر بار ضرب الاجل های متعدد است و تلاش می کند چندین پروژه را هم زمان به پایان برساند. )
جزئیات اضافه:
- این اصطلاح معمولاً برای توصیف حجم زیاد کار و استرس ناشی از آن استفاده می شود.
- مشابه اصطلاح "drowning in work" است، اما "swimming" نشان دهنده تلاش برای مدیریت شرایط است.
- در محیط های کاری و دانشگاهی رایج است، به ویژه زمانی که فرد با وظایف بیش از حد مواجه باشد.
داشتن حجم زیادی از وظایف یا مسئولیت ها، به گونه ای که مدیریت آن دشوار باشد.
مترادف؛
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
"She’s swimming in tasks this week and barely has time to rest. " ( او این هفته زیر بار وظایف زیاد است و به سختی وقت استراحت پیدا می کند. )
"I’m swimming in work—there’s no way I’ll finish everything by Friday!" ( من غرق در کار هستم—هیچ راهی نیست که تا جمعه همه را تمام کنم! )
"The team is swimming in deadlines, trying to complete multiple projects at once. " ( تیم زیر بار ضرب الاجل های متعدد است و تلاش می کند چندین پروژه را هم زمان به پایان برساند. )
جزئیات اضافه:
- این اصطلاح معمولاً برای توصیف حجم زیاد کار و استرس ناشی از آن استفاده می شود.
- مشابه اصطلاح "drowning in work" است، اما "swimming" نشان دهنده تلاش برای مدیریت شرایط است.
- در محیط های کاری و دانشگاهی رایج است، به ویژه زمانی که فرد با وظایف بیش از حد مواجه باشد.