فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: swims, swimming, swam, swum
حالات: swims, swimming, swam, swum
• (1) تعریف: to move through water by means of bodily motions.
• مشابه: bathe
• مشابه: bathe
• (2) تعریف: to float on water or other liquid.
• (3) تعریف: to glide or flow as though moving through water.
• (4) تعریف: to be immersed.
• مشابه: bathe
• مشابه: bathe
- peaches that are swimming in cream
[ترجمه مهدی] کرم که در هلو حرکت میکند|
[ترجمه محدثه] هلوها که در کرم شناور هستند|
[ترجمه مبین] هلو در خامه شناور مانده است ( شنا می کند )|
[ترجمه مهدی] هلوهایی که در خامه شناور هستند|
[ترجمه حسین] کرم غوطه ور در هلو|
[ترجمه گوگل] هلوهایی که در خامه شنا می کنند[ترجمه ترگمان] هلو که در کرم شنا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to seem to spin or move crazily.
- Strange objects swam before my eyes.
[ترجمه گوگل] اشیای عجیب و غریب جلوی چشمانم شنا می کردند
[ترجمه ترگمان] اشیای عجیب در مقابل چشمانم شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اشیای عجیب در مقابل چشمانم شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to feel dizzy or faint.
- My head was swimming.
[ترجمه Rebaz] سرم شنا می کرد|
[ترجمه حسین] سرم گیج می رفت|
[ترجمه گوگل] سرم شنا می کرد[ترجمه ترگمان] سرم داشت شنا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to cross or move through (an expanse of water) by means of bodily motions.
• (2) تعریف: to cause to move through or float on water.
• (3) تعریف: to use (a specific stroke or style) in swimming.
- He swims the crawl and the breaststroke.
[ترجمه تیتا داداش زاده] Swimming . toswim 3. swim 4. swims1. ?B. ltsay ( NO ) . . . . What does the sigh say|
[ترجمه گوگل] او در حالت کرال و سینه شنا می کند[ترجمه ترگمان] او شنا کنان و کرال پشت شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: swimmable (adj.), swimmer (n.)
مشتقات: swimmable (adj.), swimmer (n.)
• : تعریف: the act or a period of swimming.
• مشابه: dip
• مشابه: dip