swill

/ˈswɪl//swɪl/

معنی: اشغال، زود خوردن
معانی دیگر: زیاده نوشیدن، (در خوردن مشروب الکلی) زیاده روی کردن، میگساری کردن، پرنوشی کردن، آب کشیدن، آبشور کردن، (مواد زائد آشپزخانه مانند پوست خیار یا پوست سیب زمینی که باآب آمیخته و به خوک می خورانند) آشغال آشپزخانه، به خوک آشغال خوراندن، آشغال خوری یا خورانی، سرکشیدن، خیس کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: liquid food or food mixed with much liquid, esp. refuse fed to domestic animals; slop.

- She tossed the swill into the pigs' trough.
[ترجمه گوگل] او آبگوشت را در آغوش خوک ها انداخت
[ترجمه ترگمان] She را به سوی آبشخور خوک ها پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: garbage, esp. kitchen refuse.

(3) تعریف: any largely liquid mess; slop.

(4) تعریف: a deep, rapid, greedy swallow, esp. of liquor.
مشابه: gulp

(5) تعریف: writing or speech of a contemptibly poor quality, esp. as to logic, truthfulness, or literary value.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: swills, swilling, swilled
• : تعریف: to eat or drink in an uncouth manner, like an animal.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: swiller (n.)
(1) تعریف: to drink rapidly or greedily; gulp.
مشابه: down, gulp

(2) تعریف: to feed (domestic animals) with liquid or largely liquid food, esp. kitchen refuse.

جمله های نمونه

1. Get a bucket to swill the yard down.
[ترجمه گوگل]یک سطل بگیرید تا حیاط را به سمت پایین بکشید
[ترجمه ترگمان] یه سطل بیار تو حیاط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We heard the swill of flood waters.
[ترجمه گوگل]صدای سیلاب را شنیدیم
[ترجمه ترگمان]صدای امواج آب را شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He does nothing but swill beer all day.
[ترجمه گوگل]او هیچ کاری انجام نمی دهد جز نوشیدن آبجو در تمام روز
[ترجمه ترگمان]او تمام روز فقط آبجو می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Swill the car with clear water.
[ترجمه گوگل]ماشین را با آب زلال بچرخانید
[ترجمه ترگمان]ماشین را با آب زلال پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't swill the tealeaves out into the sink.
[ترجمه گوگل]برگ های چای را داخل سینک نریزید
[ترجمه ترگمان]the را در سینک خالی نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Give the sink a quick swill to get it clean.
[ترجمه گوگل]سینک را سریع بچرخانید تا تمیز شود
[ترجمه ترگمان] یه swill سریع بیار تا تمیز شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you swill out the milkpan?
[ترجمه گوگل]آیا ظرف شیر را آب می کشید؟
[ترجمه ترگمان]تو the رو پخش می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Channel swill chopped and slapped all around.
[ترجمه گوگل]کانال به اطراف خرد شد و سیلی زد
[ترجمه ترگمان]شبکه پخش کانال پخش شد و سیلی محکمی به اطراف زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Remarkably, they can still swill and swagger at the same time, weaving toward an exit.
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که آنها هنوز هم می توانند همزمان بچرخند و به سمت خروجی ببافند
[ترجمه ترگمان]قابل توجه است که در عین حال می توانند در عین حال swill و swagger کنند و به سمت خروجی حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I throw what's left down the sink and swill out the flask.
[ترجمه گوگل]آنچه را که باقی مانده در سینک می اندازم و فلاسک را بیرون می کشم
[ترجمه ترگمان]چیزی را که از ظرف شویی رها می کنم و بطری را از قمقمه بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strain off the surplus fat and swill out the pan with the wine and stock.
[ترجمه گوگل]چربی اضافی را صاف کنید و تابه را با شراب و آب گوشت بشویید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از چربی اضافی، چربی و چربی را از ماهی تابه بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The beer was just warm swill, and he drank it because Arthur put it down in front of him.
[ترجمه گوگل]آبجو فقط آبجو گرم بود و او آن را نوشید زیرا آرتور آن را جلویش گذاشت
[ترجمه ترگمان]آبجو فقط swill گرم بود و او آن را نوشید، زیرا آرتور آن را جلوی او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Without his casual left guard he was bucket swill, the ugly effluvia that boxers deposit from their lacerated mouths between rounds.
[ترجمه گوگل]بدون گارد چپ معمولی‌اش، او سطل‌سویل بود، آب‌ریزش زشتی که بوکسورها از دهان بریده‌شده‌شان در بین راندها می‌ریزند
[ترجمه ترگمان]بی آن که نگهبان معمولی خود را ببیند، he سطل آشغال را که با effluvia boxers که از دهانشان پاره بود بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I wouldn't know though, I swill have much to learn.
[ترجمه گوگل]با این حال نمی دانم، هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من دیگر نمی دانم، باید چیزهای زیادی برای یاد گرفتن داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

زود خوردن (فعل)
swill

انگلیسی به انگلیسی

• dirty liquid, slop; garbage, trash, refuse; liquid mixture of food scraps used as pig feed; gulp, mouthful of liquid; unappetizing food or drink; nonsense, drivel, meaningless talk or writing (slang)
rinse by flooding with liquid, drench; drink by taking large gulps; move liquid around; feed pigs liquid slop
if you swill an alcoholic drink, you drink a lot of it; an informal use.
to swill something also means to clean it by pouring a large amount of water over it.
swill is a liquid mixture containing waste food such as vegetable peelings, that is given to pigs to eat.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To drink greedily or excessively 🍹
🔍 مترادف: Guzzle
✅ مثال: After the marathon, the runners swilled water to rehydrate.
با گردادن یا چرخش آب شستن
مثل زمانی که با چرخش آب دهانتون رو آب می کشید
یا سینک ظرف شویی رو آب می کشید
The dentist handed me a glass of water to swill my mouth out with
Give the sink a quick swill to get it clean
kitchen refuse and scraps of waste food mixed with water for feeding to pigs

بپرس