1. he swept the dust off the table with his hands
با دستش گرد و خاک میز را پاک کرد.
2. homa swept and arranged the room
هما اتاق را جارو و مرتب کرد.
3. they swept the bottom of the lake in search of the body
کف دریاچه را برای یافتن جسد تجسس کردند.
4. fighter planes swept across the sky
هواپیماهای جنگنده با سرعت از آسمان گذشتند.
5. her eyes swept the room
چشمانش اتاق را برانداز کرد.
6. our team swept this series
تیم ما این سری مسابقات را بدون باخت برد.
7. the flood swept cars into the sea
سیلاب ماشین ها را به دریا ریخت.
8. a police car swept her to the airport
ماشین شهربانی باشتاب او را به فرودگاه برد.
9. suddenly she was swept away by the crowd
ناگهان جمعیت او را از جاکند و با خود برد.
10. the bride's gown swept the floor
پیراهن عروس زمین را جارو می کرد (روی کف اتاق کشیده می شد).
11. i got a broom and swept the broken glass
جاروب آوردم و شیشه شکسته ها را جارو کردم.
12. A sudden wind swept a pile of leaves in.
[ترجمه گوگل]باد ناگهانی انبوهی از برگ ها را به داخل برد
[ترجمه ترگمان]باد ناگهانی توده ای از برگ ها را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was swept away in an avalanche.
14. Peter swept into the room, whistling.
15. All these restrictions were swept aside.
[ترجمه گوگل]همه این محدودیت ها کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]همه این محدودیت ها کنار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The showroom had been emptied and swept clean.
[ترجمه گوگل]نمایشگاه خالی شده و تمیز شده بود
[ترجمه ترگمان]مغازه خالی شده بود و پاک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. They swept a road through the thistles and thorns.
[ترجمه گوگل]جاده ای را از میان خارها و خارها جاروب کردند
[ترجمه ترگمان]بوته های خار و خار راه را طی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید