• (1)تعریف: the act or condition of something that is swelling or swollen. • مشابه: swell
- Ice packs will control the swelling.
[ترجمه گوگل] کیسه های یخ تورم را کنترل می کنند [ترجمه ترگمان] بسته های یخ ورم را کنترل خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a part that is swollen, esp. abnormally or pathologically. • مشابه: lump, swell
- She has a large swelling where the bee stung her arm.
[ترجمه mgh] جای نیش زنبور روی بازوی او خیلی ورم کرده است.
|
[ترجمه گوگل] جایی که زنبور بازویش را نیش زد ورم بزرگی دارد [ترجمه ترگمان] جایی که زنبور بازوی او را نیش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the city's population is swelling rapidly
جمعیت شهر به سرعت زیاد می شود.
2. Telling your troubles is swelling your troubles.
[ترجمه hamid] گفتن مشکلات ، مشکلات را زیا می کند
|
[ترجمه ناصح] بازگو کردن مشکلاتت بر تعداد آنها می افزاید
|
[ترجمه گوگل]گفتن مشکلاتت دردسرهایت را متورم می کند [ترجمه ترگمان]گفتن مشکلاتت داره به مشکلاتت غلبه می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Poison from the weaver fish causes paralysis, swelling, and nausea.
[ترجمه گوگل]سم حاصل از ماهی بافنده باعث فلج، تورم و حالت تهوع می شود [ترجمه ترگمان]مسمومیت ناشی از ماهی فروشان موجب فلج شدن، تورم و حالت تهوع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The spider's bite can cause pain and swelling.
[ترجمه گوگل]نیش عنکبوت می تواند باعث درد و تورم شود [ترجمه ترگمان]نیش عنکبوت میتونه باعث درد و ورم بشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He probed the swelling anxiously with his finger.
[ترجمه گوگل]ورم را با نگرانی با انگشتش بررسی کرد [ترجمه ترگمان]با انگشتش swelling را بررسی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Doctors tried desperately to reduce the swelling in her brain.
[ترجمه گوگل]پزشکان به شدت تلاش کردند تا ورم مغز او را کاهش دهند [ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تورم مغزش را کاهش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If the swelling should recur, please take this medicine immediately.
[ترجمه سارا] اگر دوباره متورم شد لطفا سریعا این دارو را استفاده کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر تورم عود کرد، لطفاً فوراً این دارو را مصرف کنید [ترجمه ترگمان]اگه تورم دوباره عود کنه لطفا سریعا این دارو رو بردار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You may notice redness and swelling after the injection.
[ترجمه گوگل]ممکن است بعد از تزریق متوجه قرمزی و تورم شوید [ترجمه ترگمان]شما ممکن است به قرمزی و تورم بعد از تزریق توجه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The swelling on her leg was dispersed by cold compresses.
[ترجمه گوگل]تورم روی پای او با کمپرس سرد پراکنده شد [ترجمه ترگمان]ورم روی پایش با کمپرس سرد پراکنده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The swelling will go down if you rest your foot.
[ترجمه گوگل]اگر به پای خود استراحت دهید، تورم کاهش می یابد [ترجمه ترگمان]اگه به پات استراحت بدی تورم برطرف می شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The swelling had begun to go down, and he was able, with pain, to hobble.
[ترجمه گوگل]تورم شروع به پایین آمدن کرده بود و او با درد توانست هول کند [ترجمه ترگمان]ورم کرده بود و او قادر بود لنگ لنگان لنگان راه برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. These tablets should reduce the swelling .
[ترجمه گوگل]این قرص ها باید تورم را کاهش دهند [ترجمه ترگمان]این قرص ها باید تورم را کاهش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There is a marked swelling of the lymph nodes.
[ترجمه گوگل]تورم مشخصی در غدد لنفاوی وجود دارد [ترجمه ترگمان]التهاب مشخص غدد لنفاوی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The fall left her with a painful swelling above her eye.
[ترجمه گوگل]سقوط باعث تورم دردناک بالای چشمش شد [ترجمه ترگمان]پاییز او را با یک ورم دردناک بالای سرش رها کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The swelling on her finger was caused by a foreign body in it.
[ترجمه گوگل]تورم انگشت او به دلیل وجود جسم خارجی در آن بود [ترجمه ترگمان]ورم روی انگشتش به وسیله یک جسم خارجی در آن ایجاد شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] تورم - آماس - بادکردن - ورم کردن - آماس کردن - برآمدگی [صنایع غذایی] اماس – باد – ورم – بادکننده – متورم شونده – غلنبه [زمین شناسی] آماس - پدیده ای که مربوط به تغییرات تنش ها،افزایش محتوای آب ویاترکیبی از این دو می باشدکه موجب افزایش حجم سنگ وخاک جداره تونلها درارتباط با زمان می گردند. [نساجی] تورم - بادکردن - تورم الیاف [پلیمر] تورم، واکشیدگی
انگلیسی به انگلیسی
• act of something that swells; swollen condition; bulge, protuberance; abnormal enlargement (medicine) a swelling is a raised, curved patch on your body which appears as a result of an injury or an illness.
پیشنهاد کاربران
1. ورم. بادکردگی. خیز 2. تورم مثال: the swelling will burst and discharge pus ورم سرباز خواهد کرد و چرک ِ {زخم} بیرون خواهد ریخت.
swelling with pride باد غرور به غبغب انداختن
[پزشکی] تورم: بزرگی یک ناحیه بدون تکثیر سلولی
ادم، ورم
ادم
بزرگ زیاد
e. g. The swelling's gone down but there's still a lot of bruising