swelling

/ˈswelɪŋ//ˈswelɪŋ/

معنی: خیز، ورم، سام، مغرور
معانی دیگر: افزایش، رشد، فزونی، ازدیاد، اماس، باد، بادکننده، متورم شونده، غلنبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of something that is swelling or swollen.
مشابه: swell

- Ice packs will control the swelling.
[ترجمه گوگل] کیسه های یخ تورم را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان] بسته های یخ ورم را کنترل خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a part that is swollen, esp. abnormally or pathologically.
مشابه: lump, swell

- She has a large swelling where the bee stung her arm.
[ترجمه mgh] جای نیش زنبور روی بازوی او خیلی ورم کرده است.
|
[ترجمه گوگل] جایی که زنبور بازویش را نیش زد ورم بزرگی دارد
[ترجمه ترگمان] جایی که زنبور بازوی او را نیش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the city's population is swelling rapidly
جمعیت شهر به سرعت زیاد می شود.

2. Telling your troubles is swelling your troubles.
[ترجمه hamid] گفتن مشکلات ، مشکلات را زیا می کند
|
[ترجمه ناصح] بازگو کردن مشکلاتت بر تعداد آنها می افزاید
|
[ترجمه گوگل]گفتن مشکلاتت دردسرهایت را متورم می کند
[ترجمه ترگمان]گفتن مشکلاتت داره به مشکلاتت غلبه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Poison from the weaver fish causes paralysis, swelling, and nausea.
[ترجمه گوگل]سم حاصل از ماهی بافنده باعث فلج، تورم و حالت تهوع می شود
[ترجمه ترگمان]مسمومیت ناشی از ماهی فروشان موجب فلج شدن، تورم و حالت تهوع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The spider's bite can cause pain and swelling.
[ترجمه گوگل]نیش عنکبوت می تواند باعث درد و تورم شود
[ترجمه ترگمان]نیش عنکبوت میتونه باعث درد و ورم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He probed the swelling anxiously with his finger.
[ترجمه گوگل]ورم را با نگرانی با انگشتش بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]با انگشتش swelling را بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Doctors tried desperately to reduce the swelling in her brain.
[ترجمه گوگل]پزشکان به شدت تلاش کردند تا ورم مغز او را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نومیدانه تلاش کردند تورم مغزش را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the swelling should recur, please take this medicine immediately.
[ترجمه سارا] اگر دوباره متورم شد لطفا سریعا این دارو را استفاده کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر تورم عود کرد، لطفاً فوراً این دارو را مصرف کنید
[ترجمه ترگمان]اگه تورم دوباره عود کنه لطفا سریعا این دارو رو بردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may notice redness and swelling after the injection.
[ترجمه گوگل]ممکن است بعد از تزریق متوجه قرمزی و تورم شوید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است به قرمزی و تورم بعد از تزریق توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The swelling on her leg was dispersed by cold compresses.
[ترجمه گوگل]تورم روی پای او با کمپرس سرد پراکنده شد
[ترجمه ترگمان]ورم روی پایش با کمپرس سرد پراکنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The swelling will go down if you rest your foot.
[ترجمه گوگل]اگر به پای خود استراحت دهید، تورم کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اگه به پات استراحت بدی تورم برطرف می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The swelling had begun to go down, and he was able, with pain, to hobble.
[ترجمه گوگل]تورم شروع به پایین آمدن کرده بود و او با درد توانست هول کند
[ترجمه ترگمان]ورم کرده بود و او قادر بود لنگ لنگان لنگان راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These tablets should reduce the swelling .
[ترجمه گوگل]این قرص ها باید تورم را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]این قرص ها باید تورم را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a marked swelling of the lymph nodes.
[ترجمه گوگل]تورم مشخصی در غدد لنفاوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]التهاب مشخص غدد لنفاوی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fall left her with a painful swelling above her eye.
[ترجمه گوگل]سقوط باعث تورم دردناک بالای چشمش شد
[ترجمه ترگمان]پاییز او را با یک ورم دردناک بالای سرش رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The swelling on her finger was caused by a foreign body in it.
[ترجمه گوگل]تورم انگشت او به دلیل وجود جسم خارجی در آن بود
[ترجمه ترگمان]ورم روی انگشتش به وسیله یک جسم خارجی در آن ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیز (اسم)
bound, rush, rising, wave, billow, edema, jump, leap, dropsy, swelling, tumor, lunge, stud, uprising, water wave

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

سام (اسم)
inflammation, swelling

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

تخصصی

[عمران و معماری] تورم - آماس - بادکردن - ورم کردن - آماس کردن - برآمدگی
[صنایع غذایی] اماس – باد – ورم – بادکننده – متورم شونده – غلنبه
[زمین شناسی] آماس - پدیده ای که مربوط به تغییرات تنش ها،افزایش محتوای آب ویاترکیبی از این دو می باشدکه موجب افزایش حجم سنگ وخاک جداره تونلها درارتباط با زمان می گردند.
[نساجی] تورم - بادکردن - تورم الیاف
[پلیمر] تورم، واکشیدگی

انگلیسی به انگلیسی

• act of something that swells; swollen condition; bulge, protuberance; abnormal enlargement (medicine)
a swelling is a raised, curved patch on your body which appears as a result of an injury or an illness.

پیشنهاد کاربران

1. ورم. بادکردگی. خیز 2. تورم
مثال:
the swelling will burst and discharge pus
ورم سرباز خواهد کرد و چرک ِ {زخم} بیرون خواهد ریخت.
swelling with pride
باد غرور به غبغب انداختن
[پزشکی] تورم: بزرگی یک ناحیه بدون تکثیر سلولی
ادم، ورم
ادم
بزرگ
زیاد
e. g.
The swelling's gone down but there's still a lot of bruising
انقباض
سهمگین - درهم کوبنده
ورم ، آماس ، برامدگی
تورم
تورم اماس،
قابل تورم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس