swelled

جمله های نمونه

1. membership swelled to a thousand
تعداد اعضا به هزار رسید.

2. heavenly music swelled and filled the house
موسیقی آسمانی بلند شد و خانه را فرا گرفت.

3. his heart swelled with anger
قلبش از خشم مملو شد.

4. his big belly swelled out over his broad belt
شکم گنده ی او از بالای کمر بند پهنش بیرون زده بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس