• (1)تعریف: one of a pair of lovers, as regarded by the other. • مترادف: darling, flame, lover • مشابه: beau, boyfriend, girl, girlfriend, paramour, partner, spouse, suitor, sweetie
• (2)تعریف: a person who is loved. • مترادف: beloved, darling, dear, truelove • مشابه: baby, beau, honey, inamorata, love, lover, pet, sweet
• (3)تعریف: (informal) a friendly or sweet person. • مترادف: dear, sweetie • مشابه: angel, treasure
جمله های نمونه
1. my old sweetheart has bewitched me
دلبر دیرین من برده دل و دین من
2. You were my high school sweetheart, And still are.
[ترجمه آناهید] تو محبوب دوران دبیرستان من بودی و هنوزم هستی
|
[ترجمه ممد تیچر] تو معشوقه دوران دبیرستانم بودی و هنوز هم هستی
|
[ترجمه سحر] تو در دوران دبیرستان من بودی و هستی
|
[ترجمه زهرا] تو مالک قلب من در دوران دبیرستان من بودی و هستی
|
[ترجمه Kord.m@ni] تو عشق دوران دبیرستانم بودی ، و هنوز هم هستی
|
[ترجمه گوگل]تو یار دبیرستانی من بودی و هنوز هم هستی [ترجمه ترگمان]، تو دوران دبیرستان من بودی و هنوز هم هستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Members of the council had arranged a sweetheart deal with CTS.
[ترجمه گوگل]اعضای شورا قراردادی را با CTS ترتیب داده بودند [ترجمه ترگمان]اعضای شورا با CTS یک معامله بزرگ ترتیب داده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She eventually married her childhood sweetheart.
[ترجمه گوگل]او سرانجام با معشوق دوران کودکی خود ازدواج کرد [ترجمه ترگمان] اون بالاخره با عشق دوران کودکی ازدواج کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Happy birthday to my sweetheart who is always so charming and good-looking.
[ترجمه Goli] تولد عزیز دلم که همیشه جذاب و خوش قیافه است مبارک باشه
|
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک عزیزم که همیشه اینقدر جذاب و خوش قیافه است [ترجمه ترگمان]تولدت مبارک، عزیزم، که همیشه جذاب و خوش قیافه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She eloped with her childhood sweetheart.
[ترجمه گوگل]او با معشوق دوران کودکی اش فرار کرد [ترجمه ترگمان]اون با عشق دوران بچگیش فرار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To you,sweetheart,with all my love. There's someone who loves you far more than you know with a love that keeps growing as days come and go. Have a very happy birthday!
[ترجمه گوگل]برای تو عزیزم با تمام عشقم کسی هست که شما را خیلی بیشتر از آنچه می دانید دوست دارد با عشقی که با آمدن و رفتن روزها بیشتر می شود تولدت خیلی مبارک باشه [ترجمه ترگمان] به سلامتی تو، عزیزم، با تمام عشقم کسی هست که تو رو خیلی بیشتر از اونی که می دونی دوست داره، با عشقی که روزها رشد می کنه و میره ! تولدت مبارک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I struck the Sweetheart through,and changed it into Dear.
[ترجمه گوگل]من به Sweetheart ضربه زدم و آن را به Dear تغییر دادم [ترجمه ترگمان]، من به the ضربه زدم و اون رو تبدیل به \"عزیزم\" کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'm dying to see my sweetheart.
[ترجمه Goli] برای دیدن عزیز دلم بی تابم
|
[ترجمه گوگل]دارم میمیرم از دیدن عزیزم [ترجمه ترگمان]دارم می میرم برای دیدن sweetheart [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Happy birthday, sweetheart.
[ترجمه Fati] تولدت مبارک، عشقم
|
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک عزیزم [ترجمه ترگمان]تولدت مبارک عزیزم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I married Shurla, my childhood sweetheart, in Liverpool.
[ترجمه Kord.m@ni] من در لیورپول با عشق دوران کودکی ام ، شورلا ازدواج کردم
|
[ترجمه گوگل]من با شورلا، معشوق دوران کودکی ام، در لیورپول ازدواج کردم [ترجمه ترگمان]من با Shurla ازدواج کردم، عشق دوران کودکی من، در لیورپول [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Do you want a drink, sweetheart?
[ترجمه گوگل]نوشیدنی میخوای عزیزم؟ [ترجمه ترگمان]نوشیدنی میل دارید، عزیزم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. "Oh, you're a sweetheart, " she said, when I placed the breakfast tray on her lap.
[ترجمه گوگل]وقتی سینی صبحانه را روی پاهایش گذاشتم گفت: "اوه، تو یک دلبر هستی " [ترجمه ترگمان]در حالی که سینی صبحانه را روی زانوهایش می گذاشتم، گفت: اوه، تو a [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In 1937 he married his college sweetheart.
[ترجمه گوگل]در سال 1937 با معشوقه دانشگاهی خود ازدواج کرد [ترجمه ترگمان]سال ۱۹۳۷ او با معشوقه his ازدواج کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• lover, beloved person; darling you call someone sweetheart if you are very fond of them. your sweetheart is your boyfriend or girlfriend.
پیشنهاد کاربران
( عامیانه ) 1. عزیزم، قند عسلم ( برای کودکان یا شریک عشقی ) 2. فردی مهربان، سخاوتمند و صمیمی. مثال: How was school today, sweetheart A: "Tom came over and did a bunch of chores for me while I was laid out in bed with the flu. ... [مشاهده متن کامل]
" B: "Yeah, he's a real sweetheart like that" مترادف: Sweetie Sweetie pie
ببینید sweetheart زیاد برای زوج استفاده نمیشه یعنی مصلا مرد به زنش بگه اینجوری کم استفاده میشه و بیشتر پدر و مادر به بچها sweetheart میگن کلمه های عزیزم Hun عزیزم عسلم مخفف Honey عسلم Sweetie عزیزم یکی خیلی شیرینه Braling برای بزرگ سال ها بیشتر Cutie با مزه