sweeping

/ˈswiːpɪŋ//ˈswiːpɪŋ/

معنی: رفت
معانی دیگر: (قوس) دراز، گسترده، (با تداعی منفی) نسنجیده، سرسری، کلی، اساسی، همه سویه، فراگیر، (جمع) هرچیز جارو شده، خاکروبه، رفته ها، جامع، بی استثنا، فراگیرنده، شامل، تند، بنیان کن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a wide or extended range; comprehensive.
مترادف: comprehensive, exhaustive, far-reaching
متضاد: focused, limited
مشابه: broad, epidemic, extensive, inclusive, large-scale, thoroughgoing, wide

- a sweeping biological theory
[ترجمه گوگل] یک نظریه بیولوژیکی فراگیر
[ترجمه ترگمان] یک نظریه جامع زیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: passing over an extended area.
مترادف: widespread
مشابه: expansive, extended, extensive

- a sweeping mass of clouds
[ترجمه گوگل] توده ای فراگیر از ابرها
[ترجمه ترگمان] توده انبوهی از ابرها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: curving in motion or contour.
مترادف: curvy
مشابه: contoured, flowing

(4) تعریف: of contest results, overwhelming; one-sided.
مترادف: one-sided, overwhelming
متضاد: narrow
مشابه: decisive, out-and-out, outright, unqualified

- a sweeping victory
[ترجمه گوگل] یک پیروزی فراگیر
[ترجمه ترگمان] یک پیروزی عظیم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: sweepingly (adv.)
• : تعریف: the action of one that sweeps.
مترادف: sweep

جمله های نمونه

1. sweeping economic reforms
اصلاحات همه جانبه ی اقتصادی

2. a sweeping generalization
عمومیت دادن سرسری

3. hand's sweeping the piano keyboard
دستانی که بر روی کلیدهای پیانو حرکت می کرد

4. the sweeping curve of the bay
انحنای گسترده ی خلیج

5. a road sweeping up a hill
جاده ای که به طور منحنی از تپه بالا می رود

6. kobra was sweeping the trash in the backyard
کبری داشت خس و خاشاک حیاط خلوت را جارو می کرد.

7. searchlights were sweeping the horizon
نورافکن ها افق را می روبیدند (می گشتند).

8. machine guns were sweeping us from two sides
مسلسل ها از دو طرف ما را درو می کردند.

9. A flu epidemic is sweeping through Moscow.
[ترجمه گوگل]اپیدمی آنفولانزا در مسکو در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]بیماری شیوع بیماری در مسکو شیوع پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He felt a spasm of panic sweeping over him.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که یک اسپاسم وحشت او را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت وجودش را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The citizens voted for sweeping reforms.
[ترجمه گوگل]شهروندان به اصلاحات گسترده رای دادند
[ترجمه ترگمان]شهروندان به اصلاحات جامع رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is far too early to make sweeping statements about gene therapy.
[ترجمه گوگل]هنوز خیلی زود است که در مورد ژن درمانی اظهارات گسترده ای داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]خیلی زود است که اظهارات جامعی درباره درمان ژن بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They want to make sweeping changes to education policies.
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند تغییرات گسترده ای در سیاست های آموزشی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند تغییرات گسترده ای را در سیاست های آموزشی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Football mania is sweeping the country.
[ترجمه سلطانی] فوتبال در کشور در حال گسترش است
|
[ترجمه گوگل]شیدایی فوتبال کشور را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]فوتبال در حال جارو کردن کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Norma picked up the broom and began sweeping.
[ترجمه گوگل]نورما جارو را برداشت و شروع به جارو زدن کرد
[ترجمه ترگمان]وی زلی جارو را برداشت و شروع به جارو زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفت (اسم)
sweeping

انگلیسی به انگلیسی

• extensive, general, having a wide range; moving over or through a large area; moving rapidly and forcefully
removal of dust and dirt with a broom
a sweeping curve is long, wide, and stretched out.
a sweeping statement or generalization is a general one that is made without considering facts or details carefully; used showing disapproval.
sweeping is also used to describe amounts or actions that are very large or significant.
if something has sweeping effects or consequences, the effects or consequences are great or serious.
see also sweep.

پیشنهاد کاربران

گسترده
کلی گویانه و نسنجیده
اساسی، همه جانبه، فراگیر
فرا گرفتن
مثال : influenza epidemics sweeping the country
معنی : اپیدمی آنفولانزا فراگرفت کشور را
در مسابقات ، بردن همه مسابقات
در سناریویی در مسابقات تنیس :
Venessa quickly beats her first opponent.
She then wins her second match ,
Sweeping all of her sets
He is sweeping the road
داره جاده رو جارو می کنه
Affecting many things or people; large/ A sweeping win or victory is an easy or complete win/ Having great effect or range
تاثیرگذار، بزرگ، گسترده، فراگیر، همه جانبه
It is obvious that sweeping changes are needed in the legal system
...
[مشاهده متن کامل]

We need to make sweeping cuts to our budget
The candidate failed to win the sweeping victory he expected
Zelenskyy's comments come after Xi visited Russian President Vladimir Putin in Moscow last week, where the two strongmen leaders renewed their "no limits" pact of cooperation, and signed sweeping new economic deals

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sweeping?q=sweeping
وسیع گسترده همهجانبه
کنار زدن
جامع
. What’s Mine and Yours by Naima Coster is a sweeping, fresh new novel
گسترش
گسترده، برجسته
در حال دید زنی
The report called for sweeping changes to the health system
. . . درخواست میکند/لازم می بیند تغییرات فراگیر در سیستم بهداشت و سلامت را
جامع نگر
همه گیر، فراگیر، چیزی که شامل همه اعضای یک مجموعه بشه
Across the board
All inclusive
اساسی - بنیادین - از بن
عجولانه
عمده و کلی
در حال جارو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس