sweep someone off their feet

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی:
دل کسی رو بردن / مجذوب کردن ناگهانی / عاشق کردن برق آسا
در زبان محاوره ای: طرفو قاپیدن، عاشق کردنش، از پا انداختن با عشق
🔹 مترادف ها:
charm deeply
captivate
win someone’s heart
...
[مشاهده متن کامل]

blow someone away ( غیررسمی )
🔹 مثال ها:
He brought me flowers, kissed my hand, and swept me off my feet.
برام گل آورد، دستم رو بوسید، و یه جوری دل منو برد که نفهمیدم چی شد.
She was completely swept off her feet by his charm and confidence.
با جذبه و اعتماد به نفسش دل دختره رو کامل قاپید.
The romantic weekend getaway really swept them off their feet.
اون سفر عاشقانه ی آخر هفته واقعاً دل هر دوشون رو برد.

دل کسی رو بردن
عشق در یک نگاه، سریع عاشق و دلباخته کسی شدن
کسی را دلباخته ی خود کردن
دل کسی رو بردن
شیفته ی خود کردن
واله و شیدای خود کردن
کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن کسی را مجنون کردن
1 - کسی را عاشق کردن، مخ کسی را زدن، اثر گذاشتن روی احساسات کسی، طوری که سریع عاشق شما شود مثال، He was hoping to sweep her off her feet, but she just laughed او ( مرد ) امیدوار بود که مخ او ( زن ) را
...
[مشاهده متن کامل]
بزند، اما او ( زن ) فقط میخندید. 2 - بلند کردن کسی، چپه کردن کسی مثال، The wind almost swept us off our feet طوفان نزدیک بود ما را بلند کند.