( در یک وضعیت یا موقعیت معمولا نامطلوب )
در رفتن فرمان از دست.
از کنترل خارج شدن اوضاع.
مثل تخته پاره در کنترل امواج بودن.
تحت تاثیر محیط و حادثه بودن و نداشتن تمرکز.
در رفتن فرمان از دست.
از کنترل خارج شدن اوضاع.
مثل تخته پاره در کنترل امواج بودن.
تحت تاثیر محیط و حادثه بودن و نداشتن تمرکز.
کسی را بسیار درگیر و تحت تاثیر ( احساسات یا یک موقعیت یا حادثه ) قرار دادن
Be/get swept along
بسیار غرق و درگیر حادثه یا احساسی شدن که بقیه چیزها را فراموش کردن
بسیار غرق و درگیر حادثه یا احساسی شدن که بقیه چیزها را فراموش کردن