swearword

/ˈsweəwɜːrd//ˈsweəwɜːd/

معنی: فحش، بد زبانی، بد دهانی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ
معانی دیگر: قسم دروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a word or phrase considered to be obscene or profane; curse word.
مشابه: curse, oath

جمله های نمونه

1. Dad told me the worst swearword of all!
[ترجمه گوگل]بابا بدترین فحش رو بهم گفت!
[ترجمه ترگمان]بابا به من بدترین دروغ دروغ را گفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm going to tell him the actual worst swearword in the world.
[ترجمه گوگل]من می خواهم به او بدترین فحش دنیا را بگویم
[ترجمه ترگمان]می خواهم بدترین دروغ دنیا را به او بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can speak to the swearword demon dimension system, as well.
[ترجمه گوگل]همچنین می‌توانید با سیستم ابعاد شیطانی سوگند صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با آن موجود خبیث و بعد از آن صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "That's the worst swearword of all, " I say.
[ترجمه گوگل]من می گویم: «این بدترین فحش است
[ترجمه ترگمان]من می گویم: \" این بدترین swearword است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The survey found almost 90 percent of people were offended by strong swearwords.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی نشان داد که تقریباً 90 درصد از مردم از فحش های شدید رنجیده شده اند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی نشان داد که تقریبا ۹۰ درصد مردم از swearwords قوی ناراحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You are not going to tell Joel the worst swearword in the world!
[ترجمه گوگل]قرار نیست بدترین فحش دنیا را به جوئل بگویی!
[ترجمه ترگمان]شما قرار نیست به جوئل بدترین آدم های دنیا را بگویید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And without emotion, all that is left of a swearword is the word itself, unlikely to soothe anyone's pain.
[ترجمه گوگل]و بدون احساس، تنها چیزی که از یک فحش باقی می ماند خود کلمه است، بعید است که درد کسی را تسکین دهد
[ترجمه ترگمان]و بدون هیچ احساسی، تنها چیزی که از یک swearword باقی می ماند، خود کلمه است، بعید است که درد کسی را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فحش (اسم)
abuse, damn, curse, swearing, cuss, darn, swearword, vilification, malison, revilement

بد زبانی (اسم)
abuse, profanation, swearword, vituperation

بد دهنی (اسم)
abuse, swearword, scurrility

ناسزا (اسم)
swearword, swear, blasphemy, profanity, malison

کفر گویی (اسم)
profanation, swearword, profanity

قسم دروغ (اسم)
swearword

انگلیسی به انگلیسی

• curse, profane word, obscene word
curse, obscene word
a swear-word is a word which is considered rude or blasphemous.

پیشنهاد کاربران

حرف بی ادبی/بد/بی تربیتی/نامناسب
noun
[count] : an offensive word
◀️ a movie filled with violent images and rough swearwords
Swearword = Curse Word
سوگند برای درستی مطلبی
فحش، ناسزا

بپرس