• : تعریف: dark in color or complexion. • متضاد: pale • مشابه: brown, brunet, dark, dusky, olive, tan, tanned, tawny
- My skin is quite fair, but my husband's is swarthy.
[ترجمه mary] پوست من نسبتا روشن است، اما پوست همسرم گندمگون است.
|
[ترجمه گوگل] پوست من کاملاً روشن است، اما پوست شوهرم تیره است [ترجمه ترگمان] پوست من کاملا منصفانه است، اما شوهرم سبزه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sun beating down on the ship had made the sailors swarthy.
[ترجمه گوگل] غروب خورشید در کشتی، ملوانان را بداخلاق کرده بود [ترجمه ترگمان] خورشید در کشتی که به دریا می زد، ملوان ها را گندم گون کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او چهره ای گشاد داشت [ترجمه ترگمان]صورت پهن پهنی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It becomes permissible to import toilers with swarthy skins who speak unintelligible languages.
[ترجمه گوگل]وارد کردن زحمتکشانی با پوست های تیره که به زبان های نامفهوم صحبت می کنند جایز می شود [ترجمه ترگمان]وارد کردن toilers با پوست گندم گون که به زبان های نامفهوم سخن می گویند، مجاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Even freshly shaved, he had a coarse, swarthy look that embarrassed the Monsignor.
[ترجمه گوگل]او حتی تازه تراشیده شده بود، قیافه ای درشت و خشن داشت که باعث شرمساری موسینور شد [ترجمه ترگمان]حتی ریش تراشیده و گندم گون و گندم گون را داشت که the را ناراحت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A swarthy fellow with ringlets was taking a slash at her with a heavy cutlass.
[ترجمه گوگل]یک هموطنان تندرو با حلقههای حلقهای با یک برش سنگین به او ضربه میزد [ترجمه ترگمان]یک مرد سبزه با موهای مجعد با دشنه سنگین به او ضربه می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Small, swarthy men, no higher than his chest-bone, dressed in leather jerkins and leggings.
[ترجمه گوگل]مردان كوچك و كوچك، كه از استخوان سينهاش بالاتر نيستند، با شلوارهاي چرمي و ساق [ترجمه ترگمان]مردان کوچک، گندم گون، نه بالاتر از سینه - استخوان، با لباس چرمی و leggings چرمی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His face is swarthy and lined.
[ترجمه گوگل]صورتش تیره و خط دار است [ترجمه ترگمان]صورتش تیره و چروک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Their narrow eyes and high cheekbones, their swarthy skins seem even more foreign in the firelight.
[ترجمه گوگل]چشمهای باریک و گونههای بلندشان، پوستهای تیرهشان در زیر نور آتش حتی غریبتر به نظر میرسند [ترجمه ترگمان]چشمان narrow و گونه های برجسته آن ها حتی در نور آتش بیشتر بیگانه به نظر می رسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Four other men played poker at another table, swarthy, fierce-looking gypsies.
[ترجمه گوگل]چهار مرد دیگر روی میز دیگری پوکر بازی میکردند، کولیهایی با ظاهری خشن [ترجمه ترگمان]چهار مرد دیگر مثل کولی ها پوکر بازی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fen was much taller and broader and his swarthy colouring was not something that had appealed to her hitherto.
[ترجمه گوگل]فن بسیار بلندتر و پهنتر بود و رنگهای تیرهاش تا به حال برای او جذاب نبود [ترجمه ترگمان]Fen از آن بلندتر و پهن تر بود که تا آن زمان هرگز چیزی به او الهام نشده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A lean, swarthy fellow was peering through the window, grinning impudently.
[ترجمه گوگل]مردی لاغر و تنبل از پنجره نگاه می کرد و با گستاخی پوزخند می زد [ترجمه ترگمان]مرد لاغراندام و سیه چرده زیر پنجره از پنجره به بیرون نگاه می کرد و با گستاخی لبخند می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The sailor was swarthy from the sun of the tropics.
[ترجمه گوگل]ملوان از آفتاب مناطق استوایی دور افتاده بود [ترجمه ترگمان]ملوان از آفتاب مناطق استوایی تیره بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There were women of the cattle camps, and swarthy cigarette - smoking women of Old Mexico.
[ترجمه گوگل]زنان اردوگاههای گاوداری و زنان سیگاری تیرهکش مکزیک قدیمی بودند [ترجمه ترگمان]در آنجا زنان کمپ های گاو، و زنان swarthy و سیگاری مکزیک قدیم وجود داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The face was saturnine and swarthy, and the sensual lips seemed to be twisted with disdain.
[ترجمه Edris nozari] صورتش سبزه و عبوس بود و لبهای حسیش به نظر از تحقیر درهم شده بود.
|
[ترجمه گوگل]صورت کیوانی و چروک بود و لب های حسی از تحقیر به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]چهره اش تیره و تیره بود و لبان شهوانی به نظر می رسید که از تحقیر درهم رفته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A swarthy pock - marked man jumped out from behind the policemen and howled for them to attack.
[ترجمه گوگل]مردی با علامتگذاری از پشت پلیسها بیرون پرید و زوزه کشید تا آنها حمله کنند [ترجمه ترگمان]مرد pock swarthy از پشت ماموران پلیس بیرون پرید و برای حمله به آن ها فریاد کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سبزه رو (صفت)
tawny, swarthy
سیاه چره (صفت)
swarthy
سبزه تند (صفت)
swarthy
تیره روی (صفت)
swarthy
انگلیسی به انگلیسی
• having a dark complexion, dark-skinned a swarthy person has a dark complexion.
پیشنهاد کاربران
( رنگ پوست ) سبزه مثال: a swarthy, ponderous giant of a man یک مرد سبزه ی سنگین و غول پیکر
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Having a dark complexion or color 🌑 🔍 مترادف: Dark - complexioned ✅ مثال: His swarthy complexion hinted at his Mediterranean heritage.
سیاه چره، سبزه تند، تیره روی dark - skinned, black, brown, dark, dark - complexioned, dusky