swapping

/ˈswɑːpɪŋ//ˈswɒpɪŋ/

معنی: مبادله
معانی دیگر: مبادله

جمله های نمونه

1. We spent the evening in the pub swapping stories about our travels.
[ترجمه گوگل]ما شب را در میخانه گذراندیم و داستان های مربوط به سفرهایمان را با هم عوض کردیم
[ترجمه ترگمان]ما شب را در کافه در باره سفره ای خود صرف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She ended up swapping jobs with her secretary.
[ترجمه گوگل]او در نهایت شغل خود را با منشی خود عوض کرد
[ترجمه ترگمان]او کارش را با منشی خود آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would you mind changing/swapping those plates over?
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید آن بشقاب ها را عوض کنید یا عوض کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا عوض کنی و اون بشقاب ها رو عوض کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's while away the hours swapping stories.
[ترجمه گوگل]بیایید در حالی که ساعت ها را در حال مبادله داستان ها دور می کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید در هنگام دور زدن ساعت ها، ساعت ها طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reduction in scrolling and window swapping has made the whole computer feel better and more relaxing to use.
[ترجمه گوگل]کاهش اسکرول و تعویض پنجره باعث شده است که کل رایانه احساس بهتری داشته باشد و استفاده از آن راحت تر باشد
[ترجمه ترگمان]کاهش در حرکت scrolling و پنجره باعث شده است که کل کامپیوتر احساس بهتری داشته باشد و استفاده از آن راحت تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jovially swapping innuendos which a year earlier would have been seen as bad taste sexism by the singer.
[ترجمه گوگل]مبادله شوخی‌هایی که یک سال پیش از آن به‌عنوان تبعیض جنسی بد سلیقه توسط خواننده تلقی می‌شد
[ترجمه ترگمان]کتک زدن jovially که یک سال زودتر به عنوان تبعیض جنسی توسط خواننده تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this case just swapping between bass and guitar is no problem.
[ترجمه گوگل]در این مورد فقط تعویض بین باس و گیتار مشکلی ندارد
[ترجمه ترگمان]در این مورد فقط بین باس و گیتار مشکل وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. More and more people are swapping their suburban house for a peaceful rural haven.
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر مردم خانه های حومه شهر خود را با یک پناهگاه روستایی آرام عوض می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم بیشتر و بیشتری خانه حومه شهر خود را برای یک پناه گاه امن روستایی مبادله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Local began swapping it, bartering it: their main goal was apricots, prunes, anything with firepower.
[ترجمه گوگل]محلی ها شروع به مبادله آن کردند و آن را مبادله کردند: هدف اصلی آنها زردآلو، آلو، هر چیزی که قدرت آتش داشت بود
[ترجمه ترگمان]مردم محلی مبادله آن را آغاز کردند و مبادله آن را مبادله کردند: هدف اصلی آن ها زردآلو، آلو، هر چیزی با قدرت آتش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's no point swapping one 24-hour a day, seven days a week job for another.
[ترجمه گوگل]هیچ فایده ای ندارد که یک شغل 24 ساعته و هفت روز هفته را با دیگری عوض کنید
[ترجمه ترگمان]هیچ نقطه ای برای تعویض یک ساعته در روز، هفت روز در هفته برای شغل دیگر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Swapping in a new gearbox takes less than an hour.
[ترجمه گوگل]تعویض در گیربکس جدید کمتر از یک ساعت طول می کشد
[ترجمه ترگمان]حرکت در یک گیربکس جدید کم تر از یک ساعت طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When swapping engines, use the clutch assembly which is compatible with the gearbox you are using.
[ترجمه گوگل]هنگام تعویض موتورها، از مجموعه کلاچ استفاده کنید که با گیربکس مورد استفاده شما سازگار است
[ترجمه ترگمان]هنگام تعویض موتورها، از مونتاژ کلاچ استفاده کنید که با جعبه دنده که استفاده می کنید سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was very dismayed that I couldn't enjoy swapping ideas with Brian any more without things turning into a do-or-die debate.
[ترجمه گوگل]از اینکه دیگر نمی‌توانم از مبادله ایده‌ها با برایان لذت ببرم، بدون اینکه همه چیز به یک بحث انجام بده یا بمیرد، بسیار ناراحت بودم
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت بودم که نمی توانم با ب - - رای - - ان - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This two-parameter cd command has lots of uses: swapping between similar directory paths where the only difference is a database instance name, a branch name, or maybe a date.
[ترجمه گوگل]این دستور cd دو پارامتری کاربردهای زیادی دارد: جابجایی بین مسیرهای دایرکتوری مشابه که تنها تفاوت آنها نام نمونه پایگاه داده، نام شاخه یا شاید تاریخ است
[ترجمه ترگمان]این فرمان cd دو پارامتری کاربردهای زیادی دارد: تعویض بین مسیرهای راهنمای مشابه که تنها تفاوت یک نام پایگاه داده است، نام شاخه، یا شاید تاریخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبادله (اسم)
exchange, change, truck, interchange, swapping, trade in, truckage

تخصصی

[کامپیوتر] تعویض، مبادله .

پیشنهاد کاربران

یاد کردن، مرور کردن، خاطره بازی کردن
مثال :
Swapping old war stories.
از جنگ های قدیم یاد میکنید.
انتقال. در حوزه اطلاعات کوانتومی به معنای انتقال درهمتنیدگی است: Entanglement Swapping
do a job swap with someone
شغل خود را با کسی عوض کردن.
I did a job swap with my opposite number in a school for a couple of months.
جایگزین کردن

بپرس