swap

/ˈswɑːp//swɒp/

معنی: عوض کردن، بیرون کردن، مبادله کردن، جانشین کردن
معانی دیگر: تهاتر، پایاپای، تاخت زنی، معاوضه، چفته، تاخت زدن، معاوضه کردن، پایاپای کردن، تهاتر کردن، (عامیانه)، عو­ کردن، اخراج کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: swaps, swops, swapping, swopping, swapped, swopped
• : تعریف: to exchange or trade.
مشابه: bargain, barter, change, exchange, switch, trade

- The kids often swap snacks at lunch.
[ترجمه گوگل] بچه ها اغلب در هنگام ناهار میان وعده ها را با هم عوض می کنند
[ترجمه ترگمان] کودکان اغلب اسنک را با ناهار مبادله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two friends swapped secrets.
[ترجمه مهین افتخاری] دو دوست رازهایشان را به هم گفتند.
|
[ترجمه گوگل] دو دوست رازها را با هم عوض کردند
[ترجمه ترگمان] اون دوتا دوست رازهای تو رو عوض کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'll swap you the couch for the lounge chair.
[ترجمه گوگل] من کاناپه را با صندلی صندلی برایت عوض می کنم
[ترجمه ترگمان] من کاناپه را برای صندلی راحتی عوض می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to exchange one thing for another; trade.
مشابه: barter, change, exchange, switch, trade

- I didn't buy it, I swapped for it.
[ترجمه محتبی عطایی] این رو نخریدم . تاخت زدمش
|
[ترجمه گوگل] من نخریدم باهاش ​​عوض کردم
[ترجمه ترگمان] من آن را نخریدم، من آن را عوض کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He couldn't get anything because he had nothing to swap with.
[ترجمه گوگل] او نتوانست چیزی به دست آورد زیرا چیزی برای مبادله نداشت
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست چیزی پیدا کند، چون چیزی نداشت که با او مبادله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: swapper (n.)
• : تعریف: an exchange of goods or possessions; trade.
مشابه: exchange

- They made a fair swap.
[ترجمه گوگل] آنها یک مبادله منصفانه انجام دادند
[ترجمه ترگمان] مبادله منصفانه ای انجام دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a swap of two ties
معاوضه ی دو کراوات

2. would you like to swap places with me?
آیا میل داری جای خود را با جای من عوض کنی ؟

3. Don’t swap horses when crossing a stream.
[ترجمه گوگل]هنگام عبور از رودخانه، اسب ها را عوض نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی از نهر گذشتند، اسب ها را عوض نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do not swap horses when crossing a stream.
[ترجمه گوگل]هنگام عبور از رودخانه، اسب ها را عوض نکنید
[ترجمه ترگمان]وقتی از نهر گذشتند، اسب ها را عوض نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Never swap (or swop) horses while crossing the stream.
[ترجمه گوگل]هرگز هنگام عبور از رودخانه اسب ها را عوض نکنید (یا عوض نکنید)
[ترجمه ترگمان]هرگز اسب ها را هنگام عبور از رودخانه مبادله نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've finished this magazine. Can I swap with you?
[ترجمه بهناز] من این مجله رو تموم کردم. میتونم با مال تو عوض کنم؟
|
[ترجمه گوگل]من این مجله را تمام کردم آیا می توانم با شما معاوضه کنم؟
[ترجمه ترگمان]این مجله را تمام کردم میتونم باه ات مبادله کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The radio won't work, if you swap the cell's poles over.
[ترجمه گوگل]اگر قطب های سلول را عوض کنید، رادیو کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]رادیو جواب نخواهد داد، اگر تیره ای سلول را با هم عوض کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Next week they will swap places and will repeat the switch weekly.
[ترجمه گوگل]هفته آینده آنها جای خود را عوض می کنند و هر هفته تغییر را تکرار می کنند
[ترجمه ترگمان]هفته بعد، آن ها محل تعویض را عوض خواهند کرد و هفته تعویض را تکرار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This comic was a swap that I got from Nick.
[ترجمه گوگل]این کمیک یک مبادله بود که من از نیک گرفتم
[ترجمه ترگمان]این کتاب مصور بود که از نیک گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can we swap places? I can't see the screen.
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم جای خود را با هم عوض کنیم؟ من نمی توانم صفحه نمایش را ببینم
[ترجمه ترگمان]می تونیم جا رو عوض کنیم؟ نمی توانم صفحه را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He offered to swap his camera for hers.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد داد دوربینش را با دوربین او عوض کند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که دوربین خود را عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If she ever fancies a job swap, I could be interested.
[ترجمه عباس شایسته] اگه بخواد شغل هامون را با هم عوض کنیم ، بدم نمیاد
|
[ترجمه گوگل]اگر او به یک تعویض شغل تمایل داشته باشد، می توانم علاقه مند باشم
[ترجمه ترگمان]، اگه اون وقت یه معامله شغلی داشته باشه ممکنه علاقه مند باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll swap my Michael Jackson tape for your Bruce Springsteen album.
[ترجمه گوگل]من نوار مایکل جکسون را با آلبوم بروس اسپرینگستین شما عوض می کنم
[ترجمه ترگمان]من نوار \"مایکل جکسون\" (مایکل جکسون)را به خاطر آلبوم اول بروس خواهم خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They will swap posts in a year's time, according to new party rules which rotate the leadership.
[ترجمه گوگل]آنها یک سال دیگر پست های خود را بر اساس قوانین جدید حزب که رهبری را تغییر می دهد، عوض خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها در زمان یک سال پست خود را عوض خواهند کرد، طبق قوانین حزب جدید که رهبری را تغییر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عوض کردن (فعل)
exchange, change, alter, vary, remodel, replace, swap

بیرون کردن (فعل)
dispossess, fire, eliminate, force, swap, drive out, evict, cashier

مبادله کردن (فعل)
exchange, intercommunicate, swap, trade, chaffer, dicker, interchange, trade off

جانشین کردن (فعل)
substitute, swap, fill in

انگلیسی به انگلیسی

• exchange, trade
exchange one thing for another, trade, barter; make an exchange or trade
when you swap something with someone, you give it to them and receive something else in exchange. verb here but can also be used as a count noun. e.g. he spent several years in jail before being exchanged in an east-west spy swap.
if you swap one thing for another, you remove the first thing and replace it with the second.
when you swap stories or opinions with someone, you tell each other stories or give each other your opinions.
if someone swaps sides in a war, argument, or other disagreement, they decide to support the people that they were previously arguing or fighting against.

پیشنهاد کاربران

۱. تاخت زدن. با هم عوض کردن ۲. معاوضه. تاخت
مثال:
I swapped the old machine for a newer model.
من ماشین قدیمی را با یک مدل جدیدتر آن تاخت زدم.
مثال؛
“I swapped my book for my friend’s DVD. ”
In a conversation about fashion, someone might say, “I like to swap clothes with my friends to change up my wardrobe. ”
A person looking to swap might post, “I have a small indoor plant to swap for a succulent. ”
وجه المصالح
تهاتر
خرید و یا فروش هم زمان حجم مشخصی از ارز، که دارای تاریخ های نرخ گذاری شده ی متفاوت می باشند. میزان سواپ هر معامله در طی روز بعدی تنظیم هر قرارداد کسر می گردد. سوآپ کردن یک پوزیشن معاملاتی به معنی حفظ نمودن حجم و موقعیت این پوزیشن، تا تاریخی مشخص می باشد.
عوض و بدل کردن، تاخت زدن ( به اشتباه طاق زدن گفته می شود. )
✅ You start on the windows and I’ll do the walls, then we can swap over after an hour or so.
تو با پنجره ها شروع کن و من دیوارها را انجام می دهم؛ بعد می توانیم بعد از یک ساعت یا بیشتر عوض و بدل کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

✅ He swapped his watch for a box of cigars.
او ساعتش را با یک جعبه سیگار تاخت زد.

تعویض کردن قطعه در یک دستگاه یا ماشین
با هم عوض کردن چیزی
معنی "تاجر"هم می دهد:
Freshwater swap
تاجر آب شیرین
جایگزین کردن
مبادله کردن
[سرمایه گذاری]
قرارداد تاخت
قرارداد مبادله جریانهای نقدی ناشی از معمولا دو دارایی، یا دارایی مالی و . . .
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند سایر داشته هایمان برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان است.
...
[مشاهده متن کامل]

تعویض کردن دو طرفه هم معنی با exchange میباشد
طاق زدن
معامله ( پایاپای یا کالا به کالا )
نقل و انتقال پول
معامله پایاپای
جابجا کردن
رد و بدل کردن
( قرارداد ) معاوضه یا تاخت.
Swapping symptoms in chatrooms and reading all about worst case scenarios
منظور اینه علائم بیماری در چت روم عوض میکردم و سناریو های بد اون بیماری رو میخوندم

جابجایی
دست به دست کردن/شدن
از این دست به آن دست دادن
این دست آن دست شدن
معاوضه کردن. در بازیگری نقشی را با هم عوض کردن. معاوضه کردن
we should swap our roles
now i am female and you the man
ما باید نقشهامون رو با هم عوض کنیم
حالا من میشم خانمه تو میشی آقاهه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس