swami

/ˈswɑːmi//ˈswɑːmi/

(هندوستان)، ارباب، مرشد، رهبر، رهبر روحانی، دانشمند، عالم، حکیم، مرتا­ هندی، رهبر مذهبی هندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: swamies, swamis
(1) تعریف: a title of respect given to a Hindu religious teacher, or the teacher addressed in this way.

(2) تعریف: a prophet or mystic.

جمله های نمونه

1. All the disciples were ranged around the swami on the platform.
[ترجمه گوگل]همه شاگردان در اطراف سوامی روی سکو قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]همه مریدان در اطراف swami روی سکو قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He said he was not suggesting that Mrs Swami had tried deliberately to mislead the jury about the number of beatings.
[ترجمه گوگل]او گفت که او پیشنهاد نمی کند که خانم سوامی عمداً سعی کرده هیئت منصفه را در مورد تعداد ضرب و شتم گمراه کند
[ترجمه ترگمان]او گفت که پیشنهاد نکرده است که خانم swami قصد فریب دادن به هیات منصفه را در مورد تعداد زیادی از کتک خوردن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On 10 April 1875 Swami Dayananda established the Bombay Arya Samaj.
[ترجمه گوگل]در 10 آوریل 1875 سوامی دایاناندا آریا ساماج بمبئی را تأسیس کرد
[ترجمه ترگمان]در ۱۰ آوریل ۱۸۷۵ Swami Arya the تاسیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Swami Vishwanath Deo is a sadhu living in a temple on the banks of Yamuna.
[ترجمه گوگل]سوامی ویشوانات دئو سادویی است که در معبدی در ساحل یامونا زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]Swami یک sadhu است که در معبدی در the زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The full consequence of Swami Vivek ā nand ā work is still in the womb of the future.
[ترجمه گوگل]پیامد کامل کار سوامی ویوک و او هنوز در رحم آینده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه کامل \"Swami Vivek\"، هنوز هم در رحم آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Swami - Traditional climbing harness made by wrapping webbing around the waist.
[ترجمه گوگل]سوامی - مهار سنتی کوهنوردی که با پیچیدن تار دور کمر ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]یک کمربند کوهنوردی سنتی با بستن بند از دور کمر ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Last night in the parking lot of the mall a swami with blond dreadlocks treated us to a levitation.
[ترجمه گوگل]دیشب در پارکینگ مرکز خرید، یک سوآمی با دریدلاک‌های بلوند ما را با یک معراج پذیرایی کرد
[ترجمه ترگمان]دیشب در پارکینگ فروشگاه یک swami با dreadlocks طلایی با ما به پرواز در پرواز با ما برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sunday newspapers bulge with advertisements from self-proclaimed geniuses and stock-picking swamis.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌های یکشنبه با آگهی‌های نابغه‌های خودخوانده و سوامی‌های سهام‌چین پر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]روزنامه های روز یکشنبه با تبلیغات نوابغ معروف و picking سهام دار مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And at this point not even the most optimistic swamis are predicting a balanced budget until well into the twenty-first century.
[ترجمه گوگل]و در این مرحله حتی خوشبین ترین سوامی ها بودجه متعادلی را تا قرن بیست و یکم پیش بینی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]و در این نقطه حتی the optimistic نیز یک بودجه متوازن را تا قرن بیست و یکم پیش بینی نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Swami Veda is the President and Spiritual Director of Swami Rama Ashram, Rishikesh India.
[ترجمه گوگل]سوامی ودا رئیس و مدیر معنوی سوامی راما آشرام، ریشیکش هند است
[ترجمه ترگمان]Swami Veda رئیس جمهور و مدیر معنوی of Rama ashram، Rishikesh هند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[یوگا] در لغت به معنی کسی که بر روی ذهن خویش تسلط دارد - پرتوجوی سانیاسی که توسط گورو به آیین سانیاسا مشرف شده باشد - افرادی که در معنویت و روحانیت به بالاترین درجه رسیده اند

انگلیسی به انگلیسی

• hindu religious teacher

پیشنهاد کاربران

بپرس