suture

/ˈsuːt͡ʃər//ˈsuːt͡ʃə/

معنی: شکاف، درز، چاک، بخیه، دوختن
معانی دیگر: بخیه زدن، به هم دوختن، (دوزندگی - جراحی) بخیه، (دوزندگی) سجاف، بخیه زنی، (جراحی) نخ یا سیم بخیه زنی، شکاف استخوان (به ویژه درزهای زیگزاگ استخوان های جمجمه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of surgically joining or sewing together the edges of a wound, incision, or the like.

- The surgeon took special care with his suture of the wound.
[ترجمه گوگل] جراح از بخیه زخم خود مراقبت ویژه ای کرد
[ترجمه ترگمان] جراح با بخیه زدن زخم دقت خاصی انجام داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a stitch or fastener employed in this act.

(3) تعریف: the thread, fiber, wire, or the like that is used to close a wound in this way.

(4) تعریف: in anatomy, the connecting line in an immovable joint, esp. between the bones of the skull, or the joint itself.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sutures, suturing, sutured
مشتقات: sutural (adj.)
• : تعریف: to close or join together with stitches or other sutures.

جمله های نمونه

1. The south side of the suture, and the Southern Uplands accretionary prism, was less highly tectonised.
[ترجمه گوگل]سمت جنوبی بخیه، و منشور برافزایشی ارتفاعات جنوبی، کمتر تکتونیزه شده بود
[ترجمه ترگمان]قسمت جنوبی the و منشور جنوبی Uplands به شدت tectonised شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ideal One of its scientists working on the suture project discovered a special type of collagen which made an ideal sausage casing.
[ترجمه گوگل]ایده آل یکی از دانشمندان این شرکت که روی پروژه بخیه کار می کرد، نوع خاصی از کلاژن را کشف کرد که یک پوشش سوسیس ایده آل می ساخت
[ترجمه ترگمان]ایده آل یکی از دانشمندانی که روی پروژه بخیه کار می کنند، نوع خاصی از کلاژن را کشف کردند که یک غلاف sausage ایده آل ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Urgent surgical treatment by direct suture ligation is the treatment of choice, but the prognosis for most patients is extremely poor.
[ترجمه گوگل]درمان فوری جراحی با بستن بخیه مستقیم درمان انتخابی است، اما پیش آگهی برای اکثر بیماران بسیار ضعیف است
[ترجمه ترگمان]فوری درمان جراحی توسط suture مستقیم ligation درمان انتخاب است، اما پیش بینی اکثر بیماران به شدت ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This sentence suture can add variety to your sentence structure.
[ترجمه گوگل]این بخیه جمله می تواند به ساختار جمله شما تنوع بدهد
[ترجمه ترگمان]در این جمله، suture می توانند انواع مختلفی را به ساختار محکومیت شما اضافه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The internal mould shows the gently-curving suture lines.
[ترجمه گوگل]قالب داخلی خطوط بخیه با انحنای ملایم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]قالب داخلی the منحنی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All nautiloids have simple suture lines.
[ترجمه گوگل]همه ناتیلوئیدها دارای خطوط بخیه ساده هستند
[ترجمه ترگمان]همه nautiloids خطوط بخیه ساده دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The suture marks show the closure was not tension free.
[ترجمه گوگل]علائم بخیه نشان می دهد که بسته شدن بدون کشش نبوده است
[ترجمه ترگمان]علامت های بخیه نشان می دهد که بسته شدن تنش آزاد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most important, perhaps, are the characteristics of the suture lines, which are displayed on internal moulds.
[ترجمه گوگل]شاید مهمترین ویژگی خطوط بخیه باشد که بر روی قالب های داخلی نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین، شاید، ویژگی های خطوط بخیه هستند، که در قالب های داخلی نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Use very small stitches to suture, otherwise an ugly scar may result.
[ترجمه گوگل]از بخیه های بسیار کوچک برای بخیه زدن استفاده کنید، در غیر این صورت ممکن است یک جای زخم زشت ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]از بخیه بسیار کوچک به بخیه استفاده کنید، در غیر این صورت جای زخم بد می تواند به نتیجه برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nurse will get a suture set.
[ترجمه گوگل]پرستار ست بخیه می گیرد
[ترجمه ترگمان]پرستار یک سری بخیه به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion Interrupted circular suture is one of the efficient methods in bleeding section with placenta previa.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری بخیه دایره ای منقطع یکی از روش های کارآمد در خونریزی با جفت سرراهی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بخیه دایروی یکی از روش های کارآمد در بخش خونریزی با جفت previa است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods 486 cases of prostatic hyperplasia received intravesical suture of prostatic artery during suprapubic transvesical prostatectomy.
[ترجمه گوگل]Methods486 مورد از هیپرپلازی پروستات بخیه داخل مثانه شریان پروستات در طول پروستاتکتومی ترانسوزیکال سوپراپوبیک دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]در طی suprapubic transvesical prostatectomy suture artery از cases hyperplasia intravesical intravesical artery received received دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dense Au deposit zone is located in the suture between Archaeozoic Zhongchao ancient land plate and Proterozoic Mongoliasea plate, controlled by NW Fuerhe and Gudonghe lithosphericfractures.
[ترجمه گوگل]منطقه رسوب متراکم طلا در بخیه بین صفحه زمینی باستانی ژونگ چائو باستانی آرکئوزوئیک و صفحه پروتروزوئیک مغولیاسه قرار دارد که توسط شکستگی‌های لیتوسفری NW Fuerhe و Gudonghe کنترل می‌شود
[ترجمه ترگمان]منطقه سپرده Au چگال در the بین صفحه سرزمین باستانی Archaeozoic و صفحه Proterozoic Mongoliasea قرار دارد که توسط NW Fuerhe و Gudonghe lithosphericfractures کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective:Discuss a more ideal method of purse string suture and pull of rectum mucosa.
[ترجمه گوگل]هدف: درباره روش ایده‌آل‌تری برای بخیه کردن نخ کیفی و کشیدن مخاط رکتوم بحث کنید
[ترجمه ترگمان]هدف: یک روش ایده آل تر از بخیه رشته ای کیسه را توضیح دهید و راست روده بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Clinical Relevance: We found suture isometry to be a good indication of graft isometry .
[ترجمه گوگل]ارتباط بالینی: ما دریافتیم که ایزومتری بخیه نشانه خوبی از ایزومتری پیوند است
[ترجمه ترگمان]ارتباط بالینی: ما suture isometry را پیدا کردیم که نشان خوبی از isometry graft
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

درز (اسم)
gap, peephole, flaw, seam, slit, chine, suture, fissure, crevice, commissure, interstice

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

بخیه (اسم)
stitch, seam, suture

دوختن (فعل)
scallop, seam, sew up, suture, sew

تخصصی

[زمین شناسی] شیار. درز. چین خوردگی سطحی کوتیکول. - مشخصه سودمندی برای شناخت که در سنگواره های بی مهرگانی که صدف آنها حجره بندی شده است،وجود دارد.
[پلیمر] نخ بخیه، بخیه

انگلیسی به انگلیسی

• surgical joining of two edges of a wound or incision; stitch used to close a wound; material used to surgically close a wound; junction of two bones in an immovable joint (anatomy)
close a wound or incision using sutures (medicine)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] بخیه ( زدن ) ، به هم وصل کردن و یا چند قسمت با چسباندن و یا دوختن آنها به یکدیگر
suture ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: درز
تعریف: خط موجود بر روی صدف فسیل شکم‏پایان و دوکفه‏ای ها و سرپایان
زمین درز
البته فقط در حوزه ی زمین شناسی
مفصلی که هیچ حرکتی ندارد
هو الشافی
به معنی بخیه میباشد. در زخمهایی که نیاز به بخیه هست حداکثر بر اساس رفرنسهای جراحی وتجربه شش ساعت وقت هست تا بخیه توسط پزشک که وظیفه اصلی ایشان میباشد ولی اکثرا پرستاران نیز بهتر از پزشکان این عمل را انجام میدهند لذا بعد از منقضی شدن موعد فوق لبه های زخم به هم میچسبند لذا باید زخم را feresh
...
[مشاهده متن کامل]

نمود یعنی با ضد عفونی کردن با حالا بتادین که از نظر علمی بیست دقیقه طول میکشد تا میکروارگانیسم ها را نابود کند، ابتدا بی حسی تزریق شده بعد زخم را با تیغ جراحی از هر دو لبه برش حرفه ای میدهیم تا زخم تازه شود بعد انرا با حوصله با نخ مخصوص بسته به اینکه زخم در کجای بدن باشد بخیه میزنیم. اسکار یا جای زخم اجتناب ناپذیر هست ولی مهارت بخیه زننده در کم شدن ان تا حدودی دخیل هست.
ارزوی سلامتی برای بیماران را دارم.

بپرس