sustenance

/ˈsəstənəns//ˈsʌstɪnəns/

معنی: تغذیه، نگهداری، معاش، اعانت
معانی دیگر: تاب آوری، تحمل، گذران، وسیله ی امرار معاش، خوراک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: nourishment that maintains life; food.
مترادف: aliment, food, nourishment, nurture
مشابه: diet, feed, foodstuff, nutrition, subsistence, viand, victual

- The soil was no longer fertile enough to provide sustenance.
[ترجمه گوگل] خاک دیگر آنقدر حاصلخیز نبود که بتواند امرار معاش کند
[ترجمه ترگمان] خاک دیگر برای تامین معاش کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of sustaining or state of being sustained.
مشابه: keep, maintenance, nourishment, subsistence, support

جمله های نمونه

1. money for the sustenance of the poor
پول برای نگهداری مسکینان

2. I should not have to rely on sustenance to the touch than the future.
[ترجمه گوگل]من نباید به رزق و روزی نسبت به آینده تکیه کنم
[ترجمه ترگمان]من نباید بیش از آینده بر معاش خود اتکا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Without sustenance, the animals will soon die.
[ترجمه گوگل]بدون رزق و روزی، حیوانات به زودی خواهند مرد
[ترجمه ترگمان]بدون تغذیه حیوانات به زودی خواهند مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When her husband died, she drew sustenance from/she found sustenance in her religious beliefs.
[ترجمه گوگل]وقتی شوهرش مرد، او از اعتقادات دینی خود روزی می گرفت/دریافت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شوهرش مرد، او به معاش خود دست کشید و در معتقدات مذهبی خود به امرار معاش ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Elections are essential for the sustenance of parliamentary democracy.
[ترجمه گوگل]انتخابات برای تداوم دموکراسی پارلمانی ضروری است
[ترجمه ترگمان]انتخابات برای حفظ دموکراسی پارلمانی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's not much sustenance in a bowl of soup.
[ترجمه گوگل]در یک کاسه سوپ رزق چندانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]غذای زیادی تو کاسه سوپ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arguing would only give further sustenance to his allegations.
[ترجمه گوگل]مشاجره فقط به ادعاهای او کمک بیشتری می‌کرد
[ترجمه ترگمان]حرف زدن فقط باعث قوت بیشتر به ادعاهای او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A stick of celery does not provide much sustenance.
[ترجمه گوگل]یک چوب کرفس رزق چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]یک تکه کرفس غذای زیادی را تامین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's not much sustenance in a glass of orange squash.
[ترجمه گوگل]در یک لیوان کدو نارنجی رزق چندانی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]غذای زیادی در یک گیلاس گل نارنج وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Potatoes were their only means of sustenance.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی تنها وسیله زندگی آنها بود
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی تنها وسیله ای برای تغذیه آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are meant to find sustenance and joy from this planet.
[ترجمه گوگل]ما قرار است از این سیاره رزق و روزی و شادی پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم غذایی و شادی از این سیاره پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Individuals have to derive all their sustenance from a leader.
[ترجمه گوگل]افراد باید تمام رزق و روزی خود را از یک رهبر تامین کنند
[ترجمه ترگمان]افراد باید تمام sustenance را از یک رهبر به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We need sustenance and a viable habitat, but we also need social cohesion and connection of all sorts.
[ترجمه گوگل]ما به رزق و روزی و زیستگاهی بادوام نیاز داریم، اما همچنین به انسجام اجتماعی و ارتباط از همه نوع نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به تغذیه و زیست گاه زیست پذیر نیاز داریم، اما همچنین به انسجام اجتماعی و ارتباط با همه گونه نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bursting with spring health, they are drawing sustenance from a compost containing thousands of banknotes and travellers cheques.
[ترجمه گوگل]آنها سرشار از سلامتی بهاری، از کمپوستی حاوی هزاران اسکناس و چک مسافرتی رزق و روزی می‌کشند
[ترجمه ترگمان]آن ها با سلامت بهاری شروع به امرار معاش می کنند و از کمپوست روی کود شیمیایی حاوی هزاران اسکناس و چک مسافرتی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغذیه (اسم)
alimentation, nutrition, feeding, nourishment, nourishing, nurture, sustenance, nutriment

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

معاش (اسم)
subsistence, livelihood, sustenance, means of living

اعانت (اسم)
sustenance, sponsorship

انگلیسی به انگلیسی

• act of sustaining or being sustained; nourishment, food; livelihood, maintenance, support, upkeep
sustenance is food and drink which helps to keep you strong and healthy; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Sustenance refers to the food or drink that provides nourishment and sustains life. In the context of lunch slang, it can be used to describe a satisfying and filling meal that provides energy and sustains the body.
...
[مشاهده متن کامل]

غذا یا نوشیدنی که مایه تغذیه است و زندگی را حفظ می کند.
می توان از آن برای توصیف یک وعده غذایی لذت بخش و سیر کننده استفاده کرد که انرژی می دهد و بدن را حفظ می کند.
مثال؛
“I need some sustenance after a long morning of work. ”
“A hearty bowl of soup is the perfect sustenance for a cold day. ”
“What’s your go - to sustenance for a productive workday?”

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Food and drink that provide nourishment 🍲
🔍 مترادف: Nourishment
✅ مثال: The small meal provided just enough sustenance to keep them going for the rest of the day.
اون subsistence که میشه معیشت، معاش.
sustenance میشه غذا و تغذیه و. . .
شاید هم ریشه باشند ولی یکی نیستند
محمدجواد اشتباه گرفته
معیشت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : sustain
اسم ( noun ) : sustenance / sustainability
صفت ( adjective ) : sustainable
قید ( adverb ) : sustainably
قوت غالب
sustenance ( noun ) = نگهداری، ماندگاری، بقاء، استمرار، تداوم/امرار معاش، معیشت، ارتزاق/حمایت، مدد، یاری/تغذیه، خوراک، مواد غذایی، ارزش غذایی، غذا، رزق و روزی
money for the sustenance of the poor = پول برای نگهداری مسکینان
...
[مشاهده متن کامل]

Osteoporosis due to lack of sustenance = پوکی استخوان به دلیل فقدان مواد غذایی
Examples:
1 - Without the proper sustenance, the man will starve.
بدون تغذیه مناسب، مرد گرسنگی خواهد کشید ( از گرسنگی خواهد مرد ) .
2 - During this freezing weather, the food put out by householders is the only form of sustenance that the birds have.
در این هوای یخبندان، غذایی که توسط مالکان خانه عرضه می شود، تنها نوع غذای پرندگان است.
3 - A stick of celery does not provide much sustenance.
یک ساقه کرفس ارزش غذایی چندانی ندارد.
4 - When her husband died, she drew sustenance from/she found sustenance in her religious beliefs.
وقتی شوهرش مرد، او از اعتقادات دینی خود یاری می گرفت/مدد می جست.
5 - The ranch animals get a lot of their sustenance from grazing.
حیوانات دامدار مقدار زیاد ارزش غذایی خود را از چراگاه بدست می آورند.
6 - The religion has always depended on a monastic class for its sustenance, which in turn has often depended on state patronage.
این دین همیشه برای ماندگاری خود به طبقه رهبانی وابسته بوده است، که به نوبه خود اغلب به حمایت دولت وابسته بوده است.
7 - lotus plant is born in water, grows in it, draws sustenance from it, blooms and dies in it.
گیاه نیلوفر آبی در آب زاده می شود، در آن می روید، از آن تغذیه می شود، شکوفا می شود و در آن می میرد.
8 - A nationality derives characteristics from its relationship to the land it inhabits, and draws sustenance from
یک ملیت ویژگی هایی را از رابطه خود با سرزمینی که در آن زندگی می کند به دست می آورد و از آن رزق و روزی می گیرد.

خورد و خوراک
رزق
the sustenance provided by God for His creatures
صون
Food or water that keep person, animal or plant alive.
امرارمعاش
روزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس