• (1)تعریف: a state of excitement or anxiety resulting from uncertainty or mystery.
• (2)تعریف: a condition of uncertainty or indecision.
• (3)تعریف: the state of being between not knowing and knowing.
جمله های نمونه
1. suspense was wrenching at (the pit of) his stomach
هیجان دلش را به پیچ و تاب آورده بود.
2. the suspense and terror caused by his illness
دلهره و وحشتی که بیماری او به وجود آورد
3. the novel's ending is full of suspense
پایان آن رمان بسیار شورانگیز است.
4. the outcome of that deed was still in suspense
پیامد آن عمل هنوز نامعلوم بود.
5. Don't keep us in suspense?did you get the job or not?
[ترجمه A.A] ما را بلاتکلیف نگه ندار ، کار گیر اوردی یا نه ؟
|
[ترجمه گوگل]ما را در تعلیق نگذارید؟ کار را گرفتید یا نه؟ [ترجمه ترگمان]ما رو تو بلاتکلیفی نگه ندار؟ کار رو گرفتی یا نه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The suspense over the two remaining hostages ended last night when the police discovered the bullet ridden bodies.
[ترجمه گوگل]تعلیق دو گروگان باقیمانده شب گذشته با کشف اجساد گلولهشده توسط پلیس به پایان رسید [ترجمه ترگمان]آخرین گروگان ها شب قبل، وقتی پلیس اجساد را کشف کرد، آخرین گروگان ها به پایان رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The detective story kept me in suspense until the end.
[ترجمه گوگل]داستان کارآگاهی مرا تا آخر در تعلیق نگه داشت [ترجمه ترگمان]داستان کارآگاهی تا آخر مرا منتظر نگه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They kept us in suspense for over two hours.
[ترجمه گوگل]آنها ما را بیش از دو ساعت در تعلیق نگه داشتند [ترجمه ترگمان]بیش از دو ساعت منتظر ماندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Suspense adds interest to a story.
[ترجمه گوگل]تعلیق به یک داستان جذابیت می بخشد [ترجمه ترگمان]Suspense به یک داستان علاقه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I couldn't bear the suspense a moment longer.
[ترجمه گوگل]نمی توانستم یک لحظه بیشتر این تعلیق را تحمل کنم [ترجمه ترگمان]بیش از این نمی توانستم این بلاتکلیفی را تحمل کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They were kept in suspense about their possibility of joining the expedition for several weeks.
[ترجمه گوگل]آنها برای چند هفته در مورد امکان پیوستن به اکسپدیشن در تعلیق نگه داشته شدند [ترجمه ترگمان]آن ها برای چند هفته در مورد امکان پیوستن به این سفر معطل شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Tell me now! I can't bear the suspense!
[ترجمه گوگل]حالا به من بگو! من نمی توانم تعلیق را تحمل کنم! [ترجمه ترگمان]! همین الان بهم بگو نمی توانم این نگرانی را تحمل کنم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Keppler kept all his men in suspense until that morning before announcing which two would be going.
[ترجمه گوگل]کپلر همه افرادش را تا آن صبح در تعلیق نگه داشت و سپس اعلام کرد کدام دو نفر خواهند رفت [ترجمه ترگمان]Keppler همه افراد خود را در حالت بلاتکلیفی نگه داشتند تا آن روز، قبل از آن که اعلام کنند که دو نفر باید بروند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Don't keep us in suspense any longer: tell us what happened!
[ترجمه گوگل]ما را دیگر در تعلیق نگذارید: به ما بگویید چه اتفاقی افتاده است! [ترجمه ترگمان]دیگر معطل نکن، به ما بگو چه اتفاقی افتاده! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• state of being suspended; excitement or anticipation resulting from uncertainty; apprehension, anxiety; uncertain condition; state of being undecided or uncertain suspense is a state of excitement or anxiety caused by not knowing exactly what is going to happen very soon. if you keep someone in suspense, you delay telling them something that they are eager to know about.
پیشنهاد کاربران
مدت زمانی که با هیجان یا اضطراب قبل از رونمایی از چیزی سپری می شه.