suspended


معنی: اویزان، موکول، معلق، موقوف، موقوف شده

جمله های نمونه

1. suspended animation
حیات معلق

2. dust suspended in the air
گرد و خاک معلق در هوا

3. he suspended his clothes to dry on the tree
لباس های خود را برای خشک کردن بر درخت آویخت.

4. the government suspended the constitution for three months
دولت قانون اساسی را برای سه ماه معلق کرد.

5. particles which are suspended in the water
ذراتی که در آب معلق هستند

6. the bridge was suspended by several cables
پل از چندین شاه سیم آویخته شده بود.

7. the natives' garments were suspended from their shoulders
جامه ی بومیان از شانه هایشان آویخته بود.

8. this employee has been suspended from service for a year
این کارمند برای یکسال از خدمت منفصل شده است.

9. this law has been suspended for sometime
این قانون مدتی است که به حالت تعلیق در آمده است.

10. trading in stocks has been suspended
خرید و فروش سهام معلق شده است.

11. Her body was found suspended by a rope.
[ترجمه سمیه حسینی] بدن او درحالی که از طناب معلق بود پیدا شد
|
[ترجمه م.ز] جسد او درحالی کشف شد که از طنابی آویزان شده بود.
|
[ترجمه گوگل]جسد او با طناب آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]جسد او توسط یک طناب به حالت تعلیق در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John was given a four-month suspended sentence.
[ترجمه گوگل]جان به چهار ماه حبس تعلیقی محکوم شد
[ترجمه ترگمان]جان به مدت چهار ماه حبس تعلیقی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sales of the drug will be suspended until more tests are completed.
[ترجمه امیر ش] فروش مواد مخدر تا اطلاع ثانوی ممنوع
|
[ترجمه گوگل]فروش این دارو تا تکمیل آزمایشات بیشتر متوقف خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فروش مواد مخدر تا زمانی که آزمایش های بیشتری انجام شود به حالت تعلیق در خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lamp was suspended from the ceiling above us.
[ترجمه گوگل]یک چراغ از سقف بالای سرمان آویزان بود
[ترجمه ترگمان]بالای سرمان چراغی از سقف اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A lamp was suspended from the ceiling.
[ترجمه گوگل]یک چراغ از سقف آویزان بود
[ترجمه ترگمان]چراغی از سقف اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The lamp was suspended from the ceiling.
[ترجمه گوگل]لامپ از سقف آویزان بود
[ترجمه ترگمان]چراغ از سقف آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اویزان (صفت)
hanging, dangling, suspended, impendent, pensile

موکول (صفت)
dependent, suspended, postponed

معلق (صفت)
indeterminate, uncertain, vague, indefinite, unclear, indistinct, hanging, suspended, hovering, overhung, inexplicit, suspended from service

موقوف (صفت)
suspended, stopped

موقوف شده (صفت)
suspended

تخصصی

[شیمی] معلق
[عمران و معماری] دروا

انگلیسی به انگلیسی

• hung; stopped for a period of time; postponed, deferred; made temporarily ineffective; temporarily debarred from an office or privilege, expelled

پیشنهاد کاربران

بلاتکلیف
پا در هوا
معلق شده
مثال:
he condemned the suspended players
او بازیکنان معلق شده را سرزنش و ملامت کرد.
پادرهوا، بلاتکلیف
the referee suspended the game because it was raining to hard to play.
داور بازی را به حالت تعلیق درآورد، زیرا هوا به شدت بارانی بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : suspend
✅️ اسم ( noun ) : suspense / suspension
✅️ صفت ( adjective ) : suspended
✅️ قید ( adverb ) : _
تعلیق شده
suspended from school برای مدت کوتاهی از رفتن به مدرسه محروم شده بود
معلق - آویزان
برکنار شده
محروم شدن
suspended by a crane
معلق شده ( آویزان شده ) توسط جرثقیل
به حالت تعلیق در اومده/ضبط شده
کجاها استفاده میشه؟ مثلا وقتی توی فضاهای مجازی مثل اینستا یا یوتیوب و غیره اسپم کنی ( یعنی مثلا فالور فیک بخری یا غیره ) اون برنامه تورو تشخیص میده و اکانتت رو میبنده. اونوقت اکانتت یه اکانت suspended هستش.
یا مثلا وقتی پلیس ازت گواهینامتو ضبط میکنه بخاطر خلاف یا سرعت بالا
مثلا :
I was drunk while driving then police caught me, my liscence is suspended now.
همچنین آویزان هم معنی میده
Being suspended from the ceiling
Its eccuontsuspeded
در حقوق به معنای تعلیق
به تعویق انداختن
مخلوط شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس