sushi

/ˈsuːʃi//ˈsuːʃi/

سوشی (خوراک ژاپنی: برنج آب پز و سرد و کمی سرکه و لایه های گوشت خام یا پخته)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Japanese dish consisting of cold rice wrapped, esp. in seaweed, around raw fish or vegetables.

جمله های نمونه

1. Place the sushi in some soy sauce.
[ترجمه سارا اشتری] سوشی را به سس سویا آغشته کنید
|
[ترجمه گوگل]سوشی را در مقداری سس سویا قرار دهید
[ترجمه ترگمان]سوشی را در سس سویا جای دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You eat sushi this way.
[ترجمه df] شما سوشی را اینطوری می خورید.
|
[ترجمه گوگل]سوشی را از این طریق می خورید
[ترجمه ترگمان]تو از این طرف سوشی می خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How do you eat sushi?
[ترجمه سبحان] چگونه شما سوشی را میخورید؟
|
[ترجمه Armin] شما چگونه سوشی میخورید
|
[ترجمه گوگل]سوشی را چگونه می خورید؟
[ترجمه ترگمان]چطوری سوشی می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've started to like sushi.
[ترجمه گوگل]من شروع به دوست داشتن سوشی کرده ام
[ترجمه ترگمان]من سوشی را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've come to like sushi.
[ترجمه گوگل]من سوشی را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من سوشی دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I came to like sushi.
[ترجمه سارینا] من سوشی رو دوص دارم
|
[ترجمه گوگل]من سوشی را دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]من سوشی دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I first encountered sushi in an expensive specialist restaurant.
[ترجمه گوگل]اولین بار در یک رستوران تخصصی گران قیمت با سوشی روبرو شدم
[ترجمه ترگمان]من برای اولین بار با سوشی در یک رستوران تخصصی گران قیمت مواجه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The handsome sushi bar is distinct from most; the high chairs put diners face to face with the chefs.
[ترجمه گوگل]نوار سوشی خوش تیپ از اکثر آنها متمایز است صندلی‌های بلند غذاخوری‌ها را رو در رو با سرآشپزها قرار می‌دهند
[ترجمه ترگمان]رستوران سوشی زیبا از همه متمایز است؛ صندلی های بلندی که در برابر chefs قرار گرفته بودند، صورت غذا را با سرآشپز آراسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sushi was beautifully presented and absolutely fresh - pure perfection.
[ترجمه گوگل]سوشی به زیبایی ارائه شد و کاملا تازه - کمال خالص
[ترجمه ترگمان]سوشی به زیبایی ارائه شده بود و کاملا تازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's a lot of sushi for the price.
[ترجمه گوگل]نسبت به قیمتش سوشی زیاد است
[ترجمه ترگمان]این یک سوشی برای این قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They run the gamut from exploding scoreboards to sushi bars.
[ترجمه گوگل]آنها طیف وسیعی را از تابلوهای امتیازی در حال انفجار گرفته تا بارهای سوشی را اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها این حیطه را از منفجر کردن scoreboards به میله های سوشی دور می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They are like sushi, maybe an acquired taste.
[ترجمه گوگل]آنها مانند سوشی هستند، شاید یک طعم اکتسابی
[ترجمه ترگمان] اونا شبیه سوشی هستن شاید هم مزه پیدا کرده باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is actually the way Californians eat sushi, as well.
[ترجمه گوگل]در واقع این روشی است که کالیفرنیایی‌ها سوشی می‌خورند
[ترجمه ترگمان]این در واقع روشی است که Californians سوشی را هم می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sushi consists of raw fish and rice.
[ترجمه گوگل]سوشی از ماهی خام و برنج تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]سوشی از ماهی های خام و برنج تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Once the home of only a few sushi venues, our city now boasts a virtual tsunami of these eateries.
[ترجمه گوگل]شهر ما که زمانی خانه تنها چند مکان سوشی بود، اکنون به سونامی مجازی از این غذاخوری ها می بالد
[ترجمه ترگمان]وقتی خانه تنها چند سالن سوشی است، شهر ما اکنون به یک سونامی مجازی از این eateries افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• japanese dish comprised of boiled rice wrapped in seaweed and topped with a slice of raw fish or seafood

پیشنهاد کاربران

سوشی_ نوعی غذای ژاپنی که با ماهی نپخته درست می شود.
سوشی_ماهی خام_نوعی غذای ژاپنی
ماهی خام. سوشی
ماهی خام
سوشی _ نوعی غذای ژاپنی_ماهی نبخته یا خوام

بپرس