صفت ( adjective )
مشتقات: susceptibly (adv.), susceptibleness (n.)
مشتقات: susceptibly (adv.), susceptibleness (n.)
• (1) تعریف: easily influenced or impressed (usu. fol. by to).
• مترادف: impressionable, pliable, suggestible
• متضاد: immune, impervious, insusceptible, streetwise, superior, unsusceptible
• مشابه: accessible, amenable, credulous, easy, gullible, malleable, manageable, open
• مترادف: impressionable, pliable, suggestible
• متضاد: immune, impervious, insusceptible, streetwise, superior, unsusceptible
• مشابه: accessible, amenable, credulous, easy, gullible, malleable, manageable, open
- Teenagers are thought to be highly susceptible to psychological pressure.
[ترجمه گوگل] تصور می شود که نوجوانان به شدت مستعد فشار روانی هستند
[ترجمه ترگمان] تصور می شود که نوجوانان بسیار مستعد فشار روانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تصور می شود که نوجوانان بسیار مستعد فشار روانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: especially likely to be afflicted or suffer (usu. fol. by to).
• مترادف: liable, prone, sensitive, subject
• متضاد: immune, insusceptible, resistant, unsusceptible
• مشابه: accessible, inclined, open, predisposed, pregnable, vulnerable
• مترادف: liable, prone, sensitive, subject
• متضاد: immune, insusceptible, resistant, unsusceptible
• مشابه: accessible, inclined, open, predisposed, pregnable, vulnerable
- People with weakened immune systems are particularly susceptible to this flu.
[ترجمه گوگل] افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند به ویژه در معرض این آنفولانزا هستند
[ترجمه ترگمان] افراد با سیستم ایمنی ضعیف به ویژه مستعد این بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] افراد با سیستم ایمنی ضعیف به ویژه مستعد این بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: readily accepting or permitting a particular action or treatment (usu. fol. by to or of).
• مترادف: accessible, capable, open
• متضاد: unsusceptible
• مشابه: accepting, receptive
• مترادف: accessible, capable, open
• متضاد: unsusceptible
• مشابه: accepting, receptive
- His action was susceptible of many different interpretations.
[ترجمه گوگل] عمل او مستعد تفسیرهای مختلف بود
[ترجمه ترگمان] عمل او در معرض بسیاری از تفاسیر متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عمل او در معرض بسیاری از تفاسیر متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: emotionally sensitive or impressionable.
• مترادف: impressionable, sensitive
• متضاد: unsusceptible
• مشابه: feeling, insecure, unstable, vulnerable, weak
• مترادف: impressionable, sensitive
• متضاد: unsusceptible
• مشابه: feeling, insecure, unstable, vulnerable, weak
- a young, susceptible child
[ترجمه گوگل] یک کودک جوان و مستعد
[ترجمه ترگمان] یک کودک جوان و حساس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک کودک جوان و حساس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید