susceptible

/səˈseptəbl̩//səˈseptəbl̩/

معنی: حساس، مستعد پذیرش، فروگیر
معانی دیگر: مستعد، پذیرا، آماده، حساسیت داشتن، آسیب پذیر، در معرض، (با of یا to) - پذیر، قابل -

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: susceptibly (adv.), susceptibleness (n.)
(1) تعریف: easily influenced or impressed (usu. fol. by to).
مترادف: impressionable, pliable, suggestible
متضاد: immune, impervious, insusceptible, streetwise, superior, unsusceptible
مشابه: accessible, amenable, credulous, easy, gullible, malleable, manageable, open

- Teenagers are thought to be highly susceptible to psychological pressure.
[ترجمه گوگل] تصور می شود که نوجوانان به شدت مستعد فشار روانی هستند
[ترجمه ترگمان] تصور می شود که نوجوانان بسیار مستعد فشار روانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: especially likely to be afflicted or suffer (usu. fol. by to).
مترادف: liable, prone, sensitive, subject
متضاد: immune, insusceptible, resistant, unsusceptible
مشابه: accessible, inclined, open, predisposed, pregnable, vulnerable

- People with weakened immune systems are particularly susceptible to this flu.
[ترجمه گوگل] افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند به ویژه در معرض این آنفولانزا هستند
[ترجمه ترگمان] افراد با سیستم ایمنی ضعیف به ویژه مستعد این بیماری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: readily accepting or permitting a particular action or treatment (usu. fol. by to or of).
مترادف: accessible, capable, open
متضاد: unsusceptible
مشابه: accepting, receptive

- His action was susceptible of many different interpretations.
[ترجمه گوگل] عمل او مستعد تفسیرهای مختلف بود
[ترجمه ترگمان] عمل او در معرض بسیاری از تفاسیر متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: emotionally sensitive or impressionable.
مترادف: impressionable, sensitive
متضاد: unsusceptible
مشابه: feeling, insecure, unstable, vulnerable, weak

- a young, susceptible child
[ترجمه گوگل] یک کودک جوان و مستعد
[ترجمه ترگمان] یک کودک جوان و حساس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. susceptible to disease
مستعد بیماری

2. areas susceptible to flooding
نواحی آسیب پذیر از سیل

3. impulse susceptible of control
انگیزه ی مهار پذیر

4. a theory susceptible of proof
یک تئوری قابل اثبات

5. the city is susceptible to air attack
شهر در معرض حمله ی هوایی است.

6. this problem is susceptible to solution
این مسئله قابل حل است.

7. the government was not susceptible to public opinion
دولت پذیرای افکار عمومی نبود.

8. Older people are more susceptible to infections.
[ترجمه گوگل]افراد مسن بیشتر مستعد ابتلا به عفونت هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند بیشتر مستعد عفونت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Young people are the most susceptible to advertisements.
[ترجمه گوگل]جوانان مستعدترین افراد در برابر تبلیغات هستند
[ترجمه ترگمان]جوانان در معرض تبلیغات قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Children are more susceptible than adults.
[ترجمه گوگل]کودکان بیشتر از بزرگسالان مستعد ابتلا هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان نسبت به بزرگسالان بیشتر آسیب پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of these plants are more susceptible to frost damage than others.
[ترجمه گوگل]برخی از این گیاهان بیشتر از سایرین در معرض آسیب سرمازدگی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از این گیاهان بیشتر مستعد آسیب frost نسبت به بقیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A signed agreement is not susceptible of change.
[ترجمه گوگل]قرارداد امضا شده مستعد تغییر نیست
[ترجمه ترگمان]یک توافقنامه امضا شده در معرض تغییر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shakespeare's plays are susceptible to various interpretations.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه های شکسپیر مستعد تفسیرهای گوناگون هستند
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه های شکسپیر در معرض تفسیرهای مختلف قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Working conditions are susceptible of improvement by legislation.
[ترجمه گوگل]شرایط کار بر اساس قوانین مستعد بهبود است
[ترجمه ترگمان]شرایط کاری، مستعد پیشرفت با قوانین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They persuade susceptible teenagers to part with their money.
[ترجمه Amirhoseyn Asghari] آنها جوانهای مستعد رو با دادن پول بهشون متقاعد کردند ( ولی گویا جوانها راضی نبودند )
|
[ترجمه گوگل]آنها نوجوانان مستعد را متقاعد می کنند که از پول خود جدا شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها نوجوانان مستعد را متقاعد می کنند که با پول خود هم کاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Synthetic fabrics are less susceptible to shrinkage than natural ones.
[ترجمه گوگل]پارچه های مصنوعی نسبت به پارچه های طبیعی کمتر مستعد جمع شدن هستند
[ترجمه ترگمان]پارچه های مصنوعی کم تر مستعد ابتلا به انقباض هستند تا انقباض طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Is this situation not susceptible of improvement by legislation?
[ترجمه گوگل]آیا این وضعیت مستعد اصلاح قانون نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این وضعیت تحت تاثیر قانون اساسی نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish

مستعد پذیرش (صفت)
susceptible

فروگیر (صفت)
susceptible

انگلیسی به انگلیسی

• vulnerable, prone, liable to be affected by illness; emotionally sensitive, impressionable
if you are susceptible to something, you are likely to be influenced by it.
if you are susceptible to a disease or injury, you are likely to be affected by it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Likely to be influenced or harmed; vulnerable 🔫 🛡️
🔍 مترادف: Vulnerable
✅ مثال: Young children are particularly susceptible to colds and other illnesses.
در برخی زمینه ها: ضعیف النفس
easily harmed by
تاثیر پذیر - حساس - مستعد
۱. حساس ۲. احساساتی ۳. مستعد ۴. قابل ۵. اسیب پذیر
مثال:
People with weakened immune systems are particularly susceptible to this flu.
افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند مخصوصا مستعد این سرماخوردگی هستند. / افرادی که سیستم ایمنی ضعیفی دارند مخصوصا در مقابل این سرماخوردگی آسیب پذیر هستند.
susceptible ( adj ) ( səˈsɛptəbl ) =very likely to be influenced, harmed, or affected by sth sb, e. g. Some of these plants are more susceptible to frost damage than others. susceptibility ( n )
susceptible
متاثر از
adolescents are especially susceptible to the influence of their friends
درمعرضِ، مستعد، حساس، آسیب پذیر
آسیب پذیر، مستعد، فروگیر، حساس، مستعد پذیرش و یا شکستن
🔴 easily affected, influenced, or harmed by something
▶️ The virus can infect susceptible individuals
often to
▶️He is very susceptible to colds. [=he catches colds easily]
...
[مشاهده متن کامل]

▶️ a surface highly susceptible to scratches
▶️ He is susceptible to flattery
🔴formal : capable of being affected by a specified action or process — of
▶️ a contract that is susceptible of modification [=a contract that can be modified]
▶️ The testicles contain a great number of densely packed nerve endings in a small area. This high concentration of nerves makes them very sensitive and susceptible to pain. Unlike other organs, which may be internal and receive protection from muscles and bones, the testicles are external and more vulnerable to injury.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : susceptibility
✅️ صفت ( adjective ) : susceptible
✅️ قید ( adverb ) : _
Impressionable
very week
مستعد پذیرش
تاثیرپذیر. مستعد
به معنای کسی است که به راحتی تاثیر می پذیرد یا توسط چیزی یا کسی جذب می شود
تاثیر پذیر
حساس، مستعد، در معرض
در برابر چیزی ضعیف بودن
آمادگی
در معرض
آماده پذیرش ( هر چیزی ) ،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس