survived

جمله های نمونه

1. she survived her husband by ten years
او ده سال بیش از شوهرش عمر کرد.

2. some factories survived and others went into bankruptcy
برخی کارخانه ها دوام آوردند و بقیه ورشکست شدند.

3. customs that have survived from ancient times
رسومی که از زمان های باستان به جامانده اند

4. none of the brothers survived the war
هیچکدام از برادران از جنگ جان سالم به در نبردند.

5. only two of the passengers survived
فقط دو نفر از مسافران زنده ماندند.

6. it was a marvel that i survived the accident
نجات من از آن تصادف یک معجزه بود.

7. only a few fragments of the manuscript have survived and they are not legible
فقط چند پاره از آن نسخه ی خطی باقی مانده است و آن هم خوانا نیست.

پیشنهاد کاربران

باقی مانده
برزیسته = survived ( یا برزیویده )
برزیستن = survive
برزیوش = survival ( اسم )
برزیستی = survivable
درمتن های بیزینسی و مهندسی صنایع
باقی ماندن
ماندگار شدن
Remain alive
stay alive
جاماندن
زنده ماندن

متلاشی شدن
اثری باقی نماندن ,متلاشی شدن
جان سالم به در بردن
زنده ماند
نجات پیدا کردن
زنده ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس