• : تعریف: a person engaged in surveying as a profession.
جمله های نمونه
1. a chartered surveyor
نقشه بردار دارای پروانه ی رسمی
2. Call in an architect or surveyor to oversee the work.
[ترجمه زهره رجایی زاده] برای بازبینی کارتان با یک معمار یا ناظر تماس بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]برای نظارت بر کار با یک معمار یا نقشه بردار تماس بگیرید [ترجمه ترگمان]به یک معمار یا surveyor زنگ بزنید تا به کار نظارت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The surveyor found damp in the kitchen.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار رطوبت را در آشپزخانه پیدا کرد [ترجمه ترگمان]The در آشپزخانه مرطوب شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Your lender will then send their own surveyor to value the property.
[ترجمه گوگل]سپس وام دهنده شما نقشه بردار خود را برای ارزش گذاری ملک می فرستد [ترجمه ترگمان]پس وام دهنده شما surveyor را برای ارزش گذاری دارایی می فرستد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Following an on - site inspection, the surveyor prepared a written report on the property.
[ترجمه گوگل]پس از بازرسی در محل، نقشه بردار گزارش کتبی از ملک تهیه کرد [ترجمه ترگمان]پس از بازرسی در وب سایت، ارزیاب گزارشی کتبی از ملک را تهیه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Use a surveyor or architect to oversee and inspect the different stages of the work.
[ترجمه گوگل]از نقشه بردار یا معمار برای نظارت و بازرسی مراحل مختلف کار استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از یک معمار یا معمار برای نظارت و بازرسی مراحل مختلف کار استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I may be needing the services of a surveyor soon, as I'm buying a house.
[ترجمه گوگل]ممکن است به زودی به خدمات یک نقشه بردار نیاز داشته باشم زیرا در حال خرید خانه هستم [ترجمه ترگمان]شاید به محض این که من یک خانه بخرم، به خدمات a احتیاج دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The surveyor pegged out the lot of land.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار زمین را میخکوب کرد [ترجمه ترگمان]The مناطق زیادی را به کار انداختند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The surveyor went over the house thoroughly and advised us not to buy it.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار به طور کامل خانه را مرور کرد و به ما توصیه کرد آن را نخریم [ترجمه ترگمان]The به طور کامل از خانه خارج شد و به ما توصیه کرد که آن را بخریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The surveyor pegged out that plot of land.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار آن قطعه زمین را میخکوب کرد [ترجمه ترگمان]The اون نقشه سرزمین رو خاموش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The county surveyor and I developed our own set of regulations.
[ترجمه گوگل]نقشه بردار شهرستان و من مجموعه ای از مقررات خود را تدوین کردیم [ترجمه ترگمان]من و مساح استان مجموعه قوانین خود را توسعه دادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In 1793 he was appointed surveyor to the Mint, but was dismissed in 1794 for inattention to duty.
[ترجمه گوگل]در سال 1793 او به عنوان نقشه بردار ضرابخانه منصوب شد، اما در سال 1794 به دلیل بی توجهی به وظیفه از کار برکنار شد [ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۹۳ به سرپرستی ضرابخانه منصوب شد، اما در سال ۱۷۹۴ برای بی توجهی به عوارض مرخص شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He retained his private practice as a quantity surveyor from his office at No. Parliament Street.
[ترجمه گوگل]او مطب خصوصی خود را به عنوان نقشه بردار کمیت در دفتر خود در خیابان پارلمان حفظ کرد [ترجمه ترگمان]او عمل خصوصی خود را به عنوان یک معمار کمیت از دفتر خود در خیابان شماره پارلمنت حفظ کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Haines made his name as a surveyor in the Persian Gulf, and was appointed assistant surveyor in 182
[ترجمه گوگل]هاینز نام خود را به عنوان نقشه بردار در خلیج فارس مطرح کرد و در سال 182 به عنوان دستیار نقشه بردار منصوب شد [ترجمه ترگمان]هینز نام خود را به عنوان یک نقشه بردار در حوزه خلیج فارس منصوب کرد و به عنوان دستیار ارزیاب در ۱۸۲ کشور منصوب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Mr Heddle was a former surveyor and an underwriting member of Lloyds.
[ترجمه گوگل]آقای هدل نقشهبردار سابق و یکی از اعضای پذیرهنویس لویدز بود [ترجمه ترگمان]آقای Heddle یک نقشه بردار سابق و یکی از اعضای underwriting Lloyds بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one who surveys; one who measures areas of land as an occupation; appraiser, valuer; supervisor, overseer a surveyor is a person whose job is to survey houses or land.