• : تعریف: the act, profession, or scientific study of making land surveys.
جمله های نمونه
1. the surveying party
گروه نقشه برداری
2. He stood on the hill surveying the landscape.
[ترجمه گوگل]او روی تپه ایستاده بود و منظره را بررسی می کرد [ترجمه ترگمان]روی تپه ایستاده بود و منظره منظره را تماشا می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. "What a feast!" she said, surveying all the dishes on the table.
[ترجمه گوگل]"چه ضیافتی!" او گفت و تمام ظروف روی میز را بررسی کرد [ترجمه ترگمان]چه جشنی! او گفت: تمام ظروف روی میز را برانداز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. ' What a mess!' she said, surveying the scene after the party.
[ترجمه امیر] او هنگامی که صحنه بعد از جشن را زیر و رو میکرد گفت:عجب گندی!
|
[ترجمه گوگل]"چه آشفته ای!" او گفت و صحنه را بعد از مهمانی بررسی کرد [ترجمه ترگمان]چه مصیبتی! در حالی که صحنه را پس از جشن تماشا می کرد گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Salter drove off, leaving Callendar surveying the scene.
[ترجمه گوگل]سالتر حرکت کرد و کالندر را رها کرد که صحنه را بررسی کند [ترجمه ترگمان]Salter به حرکت در آمد و خود را به تماشای صحنه ای که در آن نشسته بود انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They are surveying the land before it is divided into house lots.
[ترجمه گوگل]آنها در حال بررسی زمین قبل از تقسیم آن به خانه هستند [ترجمه ترگمان]آن ها زمین را قبل از تقسیم شدن به خانه تماشا می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The surveying team pitched on the mountain.
[ترجمه گوگل]تیم نقشه برداری روی کوه قرار گرفت [ترجمه ترگمان]تیم surveying بالای کوه حرکت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Application of computers in surveying; Energy conservation.
[ترجمه گوگل]کاربرد کامپیوتر در نقشه برداری; حفاظت انرژی [ترجمه ترگمان]کاربرد کامپیوترها در نقشه برداری؛ حفاظت از انرژی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. After surveying the quake damage by helicopter, he estimated it at more than $ 1 billion in western Washington alone.
[ترجمه گوگل]وی پس از بررسی خسارت زلزله توسط هلیکوپتر، آن را تنها در غرب واشنگتن بیش از یک میلیارد دلار برآورد کرد [ترجمه ترگمان]او پس از بررسی خسارات زلزله با بالگرد، آن را بیش از ۱ میلیارد دلار در غرب واشنگتن برآورد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Critically surveying her reflection, she told herself she would pass muster.
[ترجمه گوگل]او با بررسی انتقادی انعکاس خود، به خود گفت که از پس آن برخواهد آمد [ترجمه ترگمان]پس از آنکه انعکاس خود را در آینه دید، به خود گفت که از آنجا بیرون خواهد رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. William is seen surveying the scene with dad Harry, and quarry manager John Austin.
[ترجمه گوگل]ویلیام در حال بررسی صحنه با پدر هری و مدیر معدن جان آستین دیده می شود [ترجمه ترگمان]ویلیام در حال بررسی صحنه با پدر هری و مدیر معدن جان آستین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Whilst surveying land for new railways, he began measuring and drawing medieval buildings.
[ترجمه گوگل]در حین بررسی زمین برای راهآهن جدید، او شروع به اندازهگیری و ترسیم ساختمانهای قرون وسطایی کرد [ترجمه ترگمان]در حالی که زمین را برای راه آهن جدید نقشه برداری می کرد، شروع به اندازه گیری و کشیدن بناهای قرون وسطایی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. My brain wandered off surveying the amorous absurdity of it.
[ترجمه گوگل]مغز من از بررسی پوچ بودن عاشقانه آن سرگردان شد [ترجمه ترگمان]سرم گیج می رفت و به پوچی و پوچ آن نگاه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There he was silently surveying the world, swaying gently on a twig near the top of the tree!
[ترجمه گوگل]در آنجا او در سکوت جهان را بررسی می کرد و به آرامی روی شاخه ای نزدیک بالای درخت تاب می خورد! [ترجمه ترگمان]در آنجا ساکت و آرام جهان را برانداز می کرد و به نرمی روی شاخه درختی نزدیک درخت تاب می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مساحی (اسم)
geodesy, surveying, topography, land measuring
تخصصی
[عمران و معماری] نقشه برداری - آمارگیری [زمین شناسی] نقشه برداری، پیمایش، مساحی، بررسی کردن - الف) هنر و فن انجام پیمایش یا نقشه برداری؛ خصوصا علمی کاربردی که هنر و فن اندازه گیری را آنگونه که برای تعیین مساحت هر بخشی از کره زمین، طول و جهت خطوط مرزی و پربندی سطح و ترسیم دقیق آن بر روی صفحه، آموزش می دهد. - ب) عمل انجام مساحی یا نقشه برداری. شغل کسی که نقشه برداری یا مساحی می کند. [ریاضیات] نقشه برداری
پیشنهاد کاربران
فارسی : نقشه برداری به انگلیسی : Surveying به عربی: مساحه به فرانسوی : arpentage
بررسی کردن
surveying ( مهندسی نقشهبرداری ) واژه مصوب: نقشهبرداری تعریف: دانش و فنّاوری اندازهگیری و نقشهسازی از موقعیت های نسبی نقاط و عوارض در سطح زمین یا بالا و زیر آن یا پیاده کردن این عوارض بر پایۀ مدارک قانونی و فنی