surveillant


معنی: ناظر، محافظ، مبصر کلاس، مواظب، بپا
معانی دیگر: مراقب، سرپرست، پایشگر، پیمایشگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: carrying out a surveillance; observing carefully.
اسم ( noun )
• : تعریف: one that keeps a close watch.
مشابه: guard

جمله های نمونه

1. As the important tache, substation is the main surveillant and manipulative point of the electric network.
[ترجمه گوگل]به عنوان مهم ترین نکته، پست اصلی ترین نقطه نظارت و دستکاری شبکه برق است
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، به عنوان the مهم، پست فرعی، اصلی ترین نقطه عطف و manipulative شبکه برق می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The surveillant entered the scope of procuratorial supervision shall include the responsible personnel in other locations where the administrative penalty or compulsory measure is executed.
[ترجمه گوگل]ناظر وارد شده در حیطه نظارت دادگستری باید شامل پرسنل مسئول در سایر نقاطی باشد که مجازات اداری یا اجباری اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]The وارد حوزه نظارت procuratorial شده و شامل پرسنل مسیول در مکان های دیگر می شود که در آن مجازات اداری یا اقدام اجباری اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. epidemiological team is "continuing to oversee diagnosis, surveillant and treatment protocols(sentence dictionary), as we work with the Haitian government and other partners to stem the outbreak. "
[ترجمه گوگل]تیم اپیدمیولوژیک "به نظارت بر پروتکل های تشخیص، مراقبت و درمان (فرهنگ جملات) ادامه می دهد، زیرا ما با دولت هائیتی و سایر شرکا برای جلوگیری از شیوع این بیماری کار می کنیم
[ترجمه ترگمان]تیم بیماری های واگیردار \" همچنان به نظارت بر تشخیص، surveillant و پروتکل های درمانی (فرهنگ لغت)ادامه می دهد، چرا که ما با دولت هاییتی و شرکای دیگر برای جلوگیری از شیوع بیماری کار می کنیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper presents an intelligent detecting and tracking surveillant system based on video analysis, which is suitable for indoor environment.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک سیستم نظارت هوشمند شناسایی و ردیابی مبتنی بر تجزیه و تحلیل ویدیویی را ارائه می‌کند که برای محیط داخلی مناسب است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک سیستم تشخیص و ردیابی هوشمند را براساس آنالیز ویدیویی، که برای محیط داخلی مناسب است، ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fourth, we should make the surveillant mechanism more perfect.
[ترجمه گوگل]چهارم، ما باید مکانیسم نظارت را کامل تر کنیم
[ترجمه ترگمان]چهارم اینکه، ما باید مکانیزم surveillant را کامل تر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods Epidemiological methods was used to analyze the surveillant data of injury death from 199to 2000.
[ترجمه گوگل]روش‌ها روش‌های اپیدمیولوژیک برای تجزیه و تحلیل داده‌های نظارتی مرگ ناشی از جراحات از سال 199 تا 2000 استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش های Epidemiological برای تجزیه و تحلیل داده های surveillant مرگ ناشی از ۱۹۹ تا ۲۰۰۰ مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the meantime, still can pass analytic data, surveillant participator health.
[ترجمه گوگل]در عین حال، هنوز هم می تواند داده های تحلیلی، سلامت مشارکت کننده ناظر را منتقل کند
[ترجمه ترگمان]در این میان، همچنان می توان از داده های تحلیلی به نام surveillant participator عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective: To establish a management and submit system for density surveillant data of mosquito, fly, cockroach and rodents.
[ترجمه گوگل]هدف: ایجاد یک سیستم مدیریت و ارائه اطلاعات نظارت بر تراکم پشه، مگس، سوسک و جوندگان
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد یک مدیریت و ارسال سیستم برای چگالی داده های surveillant پشه، پشه، سوسک و جوندگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Article 48 In case any imported medical instruments are the boiler pressure vessels, the safety surveillant inspection thereof shall observe other relevant provisions of the GAQSIQ.
[ترجمه گوگل]ماده 48 - در صورتی که وسایل پزشکی وارداتی مخازن تحت فشار دیگ باشد، بازرسی نظارتی ایمنی آن باید سایر مقررات مربوطه GAQSIQ را رعایت کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۴۸ در مورد هر ابزار پزشکی وارداتی، کشتی های فشار دیگ بخار هستند، بازرسی ایمنی و بازرسی از آن باید سایر مقررات مربوطه را رعایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this design, collection from GPS receiver carry out through the wireless trunking communication systems, reports these data to the remote surveillant.
[ترجمه گوگل]در این طرح، جمع‌آوری از گیرنده GPS از طریق سیستم‌های ارتباطی ترانکینگ بی‌سیم، این داده‌ها را به نظارت از راه دور گزارش می‌کند
[ترجمه ترگمان]در این طراحی، جمع آوری از گیرنده GPS از طریق سیستم های ارتباطی trunking wireless انجام می شود و این داده ها را به the دوردست گزارش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective The main aim of this study is to look for early surveillant biomarkers of lung cancer among workers exposed to coke oven emissions (COE).
[ترجمه گوگل]هدف: هدف اصلی این مطالعه، جستجوی نشانگرهای زیستی ناظر اولیه سرطان ریه در میان کارگرانی است که در معرض انتشارات کوره کک (COE) قرار دارند
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این مطالعه، بررسی for surveillant cancer سرطان ریه در بین کارگران در معرض گازهای گلخانه ای می باشد (COE)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To study the health state of workers exposed tot tetraethyl-lead petrol, and to find a surveillant index for them.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه وضعیت سلامت کارگران در معرض بنزین تترااتیل سرب و یافتن یک شاخص نظارتی برای آنها
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه وضعیت سلامت کارگران در معرض خطر بنزین سرب - سرب و یافتن شاخص surveillant برای آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For the sake of strengthening the inner management and incorruptness, we have set the surveillant video system linking to the system software that can meets the demand of proposer.
[ترجمه گوگل]به منظور تقویت مدیریت داخلی و عدم فساد، ما سیستم ویدئویی نظارتی را به نرم افزار سیستمی پیوند داده ایم که می تواند تقاضای پیشنهاد دهنده را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]برای تقویت مدیریت درونی و incorruptness، ما سیستم ویدئویی surveillant که به نرم افزار سیستم متصل می شود را تنظیم کردیم که می تواند تقاضای پیشنهادکننده را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The governments at all levels, except chief executive, especially set up parallel patrol officer, one surveillant at every way and one patrol officer at every state.
[ترجمه گوگل]دولت‌ها در همه سطوح، به‌جز رئیس‌های اجرایی، به‌ویژه افسر گشت موازی، یک ناظر در هر جهت و یک افسر گشت در هر ایالت را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]دولت ها در تمام سطوح، به جز اجرایی ارشد، به ویژه افسران گشت موازی، یکی از ماموران گشت زنی و یک مامور گشت را در هر حالت تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. RESULTS The measures of infection control on operating room had been worked out, all surveillant indexes were within the normal scope.
[ترجمه گوگل]نتایج اقدامات کنترل عفونت در اتاق عمل انجام شده بود، همه شاخص‌های مراقبت در محدوده نرمال بودند
[ترجمه ترگمان]نتایج اندازه گیری کنترل عفونت در اتاق عمل، تمام شاخص های surveillant در محدوده نرمال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

محافظ (اسم)
guardian, watchman, guard, bodyguard, preserver, surveillant

مبصر کلاس (اسم)
surveillant, surveyor

مواظب (صفت)
careful, alert, trim, advertent, attentive, cautious, watchful, mindful, solicitous, heedful, tidy, attent, surveillant, considerate, dutiful, forethoughtful, overwarm

بپا (صفت)
observing, surveillant

انگلیسی به انگلیسی

• one who keeps a close watch on another, supervisor

پیشنهاد کاربران

بپرس