surrounding

/səˈraʊndɪŋ//səˈraʊndɪŋ/

معنی: محیط
معانی دیگر: اطراف، مجاور، گرداگرد، سوی ها، پیرامن، دور گیرنده، احاطه کننده، دوروبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process of encircling.

(2) تعریف: (pl.) the environment of anything, including all that affects it.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: enclosing; encircling.

- the surrounding walls
[ترجمه گوگل] دیوارهای اطراف
[ترجمه ترگمان] دیواره ای اطراف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: being any part of an environment.

- the surrounding villages
[ترجمه گوگل] روستاهای اطراف
[ترجمه ترگمان] روستاهای اطراف،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an austere surrounding
محیط ساده و عاری از تجمل

2. the circumstances surrounding kennedy's assassination
جزئیات قتل کندی

3. kashan and its surrounding villages
کاشان و دهات گرداگرد آن

4. this building harmonizes perfectly with the surrounding scenery
این ساختمان به خوبی با مناظر اطراف آن جور در می آید (متناسب است).

5. the rebels melted away in the hills surrounding the city
شورشیان کم کم در تپه های اطراف شهر ناپدید شدند.

6. a big city is the parasite of its surrounding farms
یک شهر بزرگ انگل روستاهای اطراف خویش است.

7. some plants could not propagate themselves in the new surrounding
برخی گیاهان نتوانستند خود را در محیط جدید تکثیر کنند.

8. Detectives are still trying to unravel the mystery surrounding his death.
[ترجمه گوگل]کارآگاهان همچنان در تلاش هستند تا معمای مرگ او را کشف کنند
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان هنوز دارن تلاش میکنن تا رمز مرگ اون رو حل کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's great mystique attached to/surrounding the life of a movie star.
[ترجمه گوگل]رمز و راز بزرگی به زندگی یک ستاره سینما پیوسته است
[ترجمه ترگمان]در رابطه با زندگی یک ستاره فیلم، یک جنبه عرفانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What were the circumstances of/surrounding her death?
[ترجمه گوگل]شرایط / پیرامون مرگ او چه بود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث شده بود که مرگ او را محاصره کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The building doesn't fit in with the surrounding area.
[ترجمه گوگل]این ساختمان با محیط اطراف تناسب ندارد
[ترجمه ترگمان]ساختمان با محیط اطراف متناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people come from the outlying/surrounding villages to work in the town.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از روستاهای دورافتاده / اطراف برای کار در شهر می آیند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از روستاهای دور افتاده برای کار در شهر می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Troops sealed off the surrounding area .
[ترجمه گوگل]نیروها مناطق اطراف را مسدود کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی منطقه اطراف را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The surrounding land is low and marshy.
[ترجمه گوگل]زمین اطراف پست و باتلاقی است
[ترجمه ترگمان]زمین های اطراف باتلاقی و باتلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fire crews from all the surrounding districts helped to fight the fires in the city.
[ترجمه گوگل]تیم های آتش نشانی از تمام مناطق اطراف برای مهار آتش سوزی در شهر کمک کردند
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش نشانی از تمام مناطق اطراف به مقابله با آتش سوزی در شهر کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. People dump their refuse in the surrounding woods instead of taking it to the tip.
[ترجمه گوگل]مردم زباله های خود را به جای بردن زباله در جنگل های اطراف می ریزند
[ترجمه ترگمان]مردم به جای آن که آن را به نوک بزنند، رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The village is charming and the surrounding scenery superb.
[ترجمه گوگل]روستا جذاب و مناظر اطراف آن فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]این دهکده زیبا و زیبا و زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. There was a big controversy surrounding/over the use of drugs in athletics.
[ترجمه گوگل]بحث و جدل بزرگی پیرامون/بر سر استفاده از مواد مخدر در دو و میدانی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]بحث بزرگی پیرامون مورد استفاده از مواد مخدر در ورزش کاران وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محیط (صفت)
comprehensive, circumambient, surrounding, encompassing

تخصصی

[عمران و معماری] اطراف - محیط
[ریاضیات] دو طرف آن، محیط، فراگیرنده، کناری

انگلیسی به انگلیسی

• encircling, inclosing
you use surrounding to describe the area which is all around a particular place.
you can refer to the place where you live or where you are as your surroundings.
see also surround.

پیشنهاد کاربران

طبق گرامر:
Surrounding صفت یا فعل است.
Surroundings اسم است.
محاصره کردن ( دشمن )
درخصوص، در موضوع، در مورد
مثال : included questions surrounding precarious employment
شامل سوالاتی در مورد اشتغال نامطمئن بود
فضا
environment
Surrounding membrane
غشای بیرونی
surrounding = محیط، احاطه کننده، حاصر
surrounded = محاط، احاطه شده، محصور

محیط اطراف

اطراف
پیرامون
حول محورِ
حول موضوع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس