surround

/səˈraʊnd//səˈraʊnd/

معنی: محاصره، احاطه، محصور کردن، محاصره شده، احاطه شدن، فرا گرفتن، محاصره کردن
معانی دیگر: دوره کردن، احاطه کردن، پیراگیری کردن، درمیان گرفتن، پره گرفتن، نوردن، نوردیدن، دربرگرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surrounds, surrounding, surrounded
(1) تعریف: to encompass by closing off all sides.
مترادف: circumscribe, compass, enclose, encompass, enwrap
مشابه: bathe, circumfuse, circumvallate, close in on, encase, encircle, enfold, envelop, fence in, pocket, ring, wall

- The wall surrounds the town.
[ترجمه گوگل] دیوار شهر را احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان] دیوار شهر را احاطه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to form in a circle around; encircle.
مترادف: circle, encircle, environ
مشابه: close, compass, encompass, gird, girdle, rim, ring, roll, wrap

- Fans surrounded him after the concert.
[ترجمه گوگل] طرفداران پس از کنسرت او را احاطه کردند
[ترجمه ترگمان] هواداران بعد از کنسرت او را احاطه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to enclose in order to prevent communication or escape.
مترادف: enclose
مشابه: besiege, blockade, close in on, confine, encase, encompass, fence in, hem in, pen

- The police surrounded the building.
[ترجمه گوگل] پلیس ساختمان را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس ساختمان را محاصره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: anything that surrounds something.
مترادف: envelope, girdle

جمله های نمونه

1. God bless you and yours, and surround you ever with his blessing.
[ترجمه جانان] خداوند به شما و دارایی هاتون برکت بده و همیشه شمارو با نعمت و موهبتش در بر بگیره
|
[ترجمه گوگل]خداوند شما و شما را برکت دهد و شما را همیشه با برکت خود احاطه کند
[ترجمه ترگمان]خدا به تو و تو برکت بدهد و با دعای خیر تو را محاصره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The river of liquid rock threatened to surround him completely, but Tazieff managed to escape just in time.
[ترجمه گوگل]رودخانه سنگ مایع او را به طور کامل تهدید می کرد، اما تعزیف موفق شد به موقع فرار کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه صخره های مایع تهدید کرد که او را به طور کامل محاصره کرده است، اما Tazieff به موقع موفق به فرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Silence and secrecy surround the murder.
[ترجمه گوگل]سکوت و پنهان کاری اطراف قتل را احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان]سکوت و سکوت قتل را محاصره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Snow-capped mountains surround the city.
[ترجمه گوگل]کوه های پوشیده از برف شهر را احاطه کرده اند
[ترجمه ترگمان]کوه های پوشیده از برف شهر را احاطه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He likes to surround himself with beautiful things.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد اطراف خود را با چیزهای زیبا احاطه کند
[ترجمه ترگمان]دوست دارد خودش را با چیزهای زیبا محصور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I like to surround myself with beautiful things.
[ترجمه گوگل]دوست دارم اطرافم را با چیزهای زیبا احاطه کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم خودم را با چیزهای زیبا محصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police fanned out to surround the house.
[ترجمه گوگل]پلیس با هواکش دور خانه را محاصره کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس بیرون آمد تا خانه را محاصره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The general detached a large force to surround the airport.
[ترجمه گوگل]ژنرال نیروی زیادی را برای محاصره فرودگاه جدا کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال نیروی عظیمی را برای محاصره فرودگاه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tall trees surround the lake.
[ترجمه گوگل]درختان بلند دور دریاچه را احاطه کرده اند
[ترجمه ترگمان]درختان بلند دریاچه را احاطه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had made it his business to surround himself with a hand-picked group of bright young officers.
[ترجمه گوگل]او کار خود را کرده بود که دور خود را با گروهی از افسران جوان باهوش احاطه کند
[ترجمه ترگمان]او کار خود را انجام داده بود تا خود را با گروهی از افسران جوان و درخشان احاطه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our bath has a tiled surround.
[ترجمه گوگل]حمام ما اطراف آن کاشی کاری شده است
[ترجمه ترگمان]حمام ما a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mountains surround the village on three sides.
[ترجمه گوگل]کوه ها از سه طرف روستا را احاطه کرده اند
[ترجمه ترگمان]کوه ها در سه طرف روستا را احاطه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Funding delays are the latest controversy to surround the building, which used to be a busy shopping centre off Skinnergate.
[ترجمه گوگل]تأخیر در تأمین مالی جدیدترین جنجال پیرامون این ساختمان است، که قبلاً یک مرکز خرید شلوغ در نزدیکی اسکینرگیت بود
[ترجمه ترگمان]تاخیرات تامین بودجه آخرین جنجال برای محاصره کردن ساختمان است که سابقا مرکز خرید شلوغ off بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sometimes they surround a high-ceilinged ball-room with crystal chandeliers.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آنها یک اتاق توپ با سقف بلند را با لوسترهای کریستالی احاطه می کنند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات آن ها یک سالن رقص سقف بلند با chandeliers کریستالی را احاطه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The president managed, as always, to surround himself with beautiful women at dinner.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور موفق شد، مثل همیشه، در هنگام شام دور خود را با زنان زیبا احاطه کند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور همیشه با زنان زیبا سر میز شام می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاصره (اسم)
surround, blockade, blockage, leaguer

احاطه (اسم)
environment, envelopment, surround, cincture, siege

محصور کردن (فعل)
close, embay, wall, surround, enclose, compass, embower, ensphere, immure, inclose, mure

محاصره شده (فعل)
surround

احاطه شدن (فعل)
surround

فرا گرفتن (فعل)
absorb, learn, engulf, adopt, comprehend, envelop, study, surround, ingurgitate, insphere

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

تخصصی

[ریاضیات] احاطه کردن، محاصره کردن، در بر گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• encompass, enclose; encircle; besiege
if one thing surrounds another, it is situated all round it.
if people surround a person or place, they position themselves all the way round them.
if problems or dangers surround something, there are problems or dangers associated with it.
if you surround yourself with things, you make sure that you have a lot of them near you all the time.
see also surrounding.

پیشنهاد کاربران

احاطه کردن، احاطه شدن
مثال: The house is surrounded by trees.
خانه توسط درختان احاطه شده است.
به نظرم عجمنده بزرگوار به فارسی ترجمه نمیکنند. . .
عجمنده ی عزیز، اندکی خلاقیت
اِحاطِهیدن.
پیرامونیدن.
پیرامون
He passed away in a hospital surrounded by his family.
او در پیرامون خانواده اش در بیمارستان فوت کرد.
احاطه
surround ( verb ) = encircle ( verb )
به معناهای:احاطه کردن، محصور کردن، در بر گرفتن
پیراگرفتن
دور تا دور
محاصره
پیرامون
سراسر ، سراسری ، سرتاسر ، سرتاسری ، فراگیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس